• Menu
  • Menu

کابوس

نفرتم از این روزها
شبیه به هوشیار شدن مستــــــی است

که سردیِ بوسه‌ای تلخ
او را از عمقِ خیالِ آغوشِ معشوق
به تلخیِ عریان واقعیت باز می‌گرداند

و او
مبهوت و ناگزیر
باور می‌کند که

همه عشقبازی آتشینش
در گرمی هرزه‌ترین آغوش شهر
فرو نشسته است…

.

ka4.

بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات