خيلى خوب بود. حس فوق العاده اى رو منتقل مى كنه؛ مثل هميشه…
البته اگه من بودم، جسارتن، فقط “همچون امروز” رو توى چارچوب خط تيره مى آوردم و “در حسرت ات” رو با “خواهم سوخت” همراه مى كردم. (فارغ از اينكه من هرگز نمى تونم به اين خوبى بنويسم).
بازم ممنون كه همراهمون مى كنى برادر…
خيلى خوب بود. حس فوق العاده اى رو منتقل مى كنه؛ مثل هميشه…
البته اگه من بودم، جسارتن، فقط “همچون امروز” رو توى چارچوب خط تيره مى آوردم و “در حسرت ات” رو با “خواهم سوخت” همراه مى كردم. (فارغ از اينكه من هرگز نمى تونم به اين خوبى بنويسم).
بازم ممنون كه همراهمون مى كنى برادر…
ضمنن انتخاب نام شعر، بى نظير بود…
خیلی مخلصیم نوید جان، ممنون
ووووو چقده خشن است .(پر از نفرین و حسرت و خشم و دلتنگی )مگه مجبورید !؟:D
امسال سالتونه قرار نیست برای همه علامت میتی کمان باشیدا 😉
کجاش خشنه آخه؟؟؟!
غمگينم كرد شايد منهم خيلي دلتنگم !
شاید…
حاج آقا کی تشریف میارید؟ چی شد؟
در خدمتیم!
چه ره آورد سفر دارم ای مایه ی ناز
سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال
فروغ
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند…
چقد عالی بود…
خوب می نویسید.
ممنونم؛ سپاس
نه بهشت، نه دوزخ، نه برزخ.؛ بلکه همین حوالی…
میان ابرها…
یا…
لابه لای بیشه ها و بنفشه ها
شاید …
میان سطرهای نانوشته ی سفر …
زیر باران…