یونان با همه داستانهایش تمام شد و به ایتالیا رسیدم. کشور قهوه و پاستا و پیتزا، کشور امپراطوری و گلادیاتورها و آمفی تاترها، کشور تاریخ و دموکراسی و تمدن. ورود من به ایتالیا از طریق کشتی به بندر باری بود. بندری مهم در جنوب شرقی ایتالیا. و اما ادامه سفرنامه…
توضیح مهم: مطلب حاضر بخشی از سفرنامه من به اروپا است که در سال 2010 میلادی نگارش شده است. از آنجا که این مطلب حاصل نخستین سفر من به ایتالیا و بندر باری است، ممکن است برخی از اطلاعات آن بهروز نباشد. لطفا برای دیدن مطلب جدید راهنمای سفر به ایتالیا، به لینک زیر مراجعه کنید:
اگر مسافر ایتالیا هستید
بندر باری – ایتالیا
اگر بخش قبلی این سفرنامه را نخوانده اید، اینجا را کلیک کنید: خداحافظ یونان – سلام ایتالیا
ساعت 10 صبح چهارم جولای به وقت آتن و 9 صبح به وقت محلی رسیدم بندر باری در ایتالیا. شهری که در نگاه اول چندان جذاب به نظر نمی رسید. اولش تا از کشتی پیاده شدم، یه پلیس لباس شخصی ایتالیایی اومد سراغم و آرم فلزی پلیسی اش رو نشون داد و در مورد سفرم پرسید. چند دقیقه هم طول کشید که ویزام رو تلفنی با دفترشون چک کنه. به هرحال تموم شد و از بندر اومدم بیرون و به قولی وارد خاک ایتالیا شدم.
با یه اتوبوس اومدم به میدان اصلی باری که ایستگاه قطارش هم اونجاست؛ حدود ساعت 10 شده بود. طبق برنامه باید می رفتم ناپل که هم بندرش رو ببینم و هم برم پمپی که یکی از مهمترین جاذبه های ایتالیا و رومنها محسوب میشه.
قطار مستقیم بین باری و ناپل وجود نداره و این منو مجبور می کرد که با اتوبوس برم. رفتم بلیط بگیرم، اما دیدم که اولین ساعت حرکتش برای ساعت 2 به بعده و این معناش این بود که امروز نمیتونم برم پمپی و در نتیجه یا باید صبح فردا از ناپل میرفتم پمپی که قطعا باعث عقب افتادن همه برنامه ام میشد، یا باید یه فکر دبگه میکردم. یه دو دو تا چار تا کردم و دیدم که نمیشه همه چیز رو عوض کرد. ناچار شدم که برنامه رو این طوری اش کنم که ناپل رو بی خیال شم و برم سراغ رم. این طوری یک کم فرصتم برای روزهای آینده هم بیشتر میشد.
اولین قطار رو برای ساعت 2 به رم گرفتم. حدودا 3 ساعت وقت بود و این 3 ساعت رو فرصت مناسبی دیدم برای اینکه برم باری رو ببینم. لذا رفتم توی شهر چرخیدم.
باری دو بخش کاملا متفاوت از هم داره. بخش قدیمی و بخش جدید که بهش نیو باری هم میگن.
قسمت شمالی شهر، همون قسمت قدیمی و تاریخی اش هست. از لحاظ نقشه فرم خاصی وجود داره. یه فرمی بین حرف V و حرف U رو البته به صورت برعکس اگر در نظر بگیریم، فرم خشکی منطقه قدیمی اش همین شکلیه که توسط آب احاطه شده. لذا قسمت شرقی و غربی و بخش شمالی منطقه که توسط آب احاطه شده. بخش جدیدتر شهر از قسمت جنوبی گسترش پیدا کرده.
به هر حال بخش تاریخی شهر، واقعا جالبه. همون سبک و معماری رو میشه دید که توی خیلی از بافت های تاریخی ایتالیا میشه دید. میشه گفت که 3 ساعت برای دیدن کامل بافت کافیه، چون من این کار رو انجام دادم. کوچه هایی با معماری خاص ایتالیا که بیشر جاهاش هم طبقه متوسط به پایین توش زندگی میکنن. وقتی داشتم میرفتم به سمت بافت قدیمی، پلیس تاکید کرد که حسابی حواست باشه…
چند تا اثر معماری نسبتا مهم و چند تا کلیسا توی این بخش هست که تا تونستم دیدمشون.
کلیسای سن نیکولا
یک کلیسای نسبتا بزرگ که در قسمت شمالی و تقریبا مایل به راست بافت تاریخی و اون فرمی که توضیح دادم، قرار داره. این کلیسا اولین کلیسای نرماندی جنوب ایتالیا و یک نمونه قوی از سبک رمانسک محسوب میشه. این کلیسا در اصل به عنوان یک خانه ساخته شده بوده و بیشتر از 1000 سال قدمت داره. قسمت انتهایی سالن کلیسا 2 طبقه بود که یه عده ای هم اون پایین مشغول عبادت بودن. جالب ترین چیزی که دیدم، اتاقک هایی بود که برای صحبت مردم با کشیش ها در نظر گرفته شده که اگه اشتباه نکنم مربوط به همون اعتراف به گناه و این چیزا است.
بقیه چیزایی که تو باری بود اونقدر اهمیت نداشت که بخوام خیلی ازش بنویسم جز یه قلعه قدیمی که راستش خیلی نتونستم در موردش اطلاعات پیدا کنم.
ادامه سفرنامه: رم شهر چشمه ها
پی نوشت:
– قول میدم امشب عقب موندگی ام رو جبران کنم و عکس بذارم. بخدا خیلی سفرم فشرده است و همش در حال دویدنم. همین بس که شرمنده پاهام هستم!
– امان از فلورانس و ونیز… مطلب بعدب رو بخونین حتما!
بنویسید