پنجشنبه ١٩ بهمن، براي سومين بار فرصت سفر به لندن – شهري كه دوستش دارم! – دست داد. بعد از چند ماه سخت، احساس ميكنم اين فرصتي براي نفس كشيدن باشه. در مجموع ١٧ روزي كه در دو سفر قبلي ام توي لندن بودم، كمتر پيش اومده بود كه مثل اين دو سه روزي كه اين بار توي لندن هستم، براي شناخت لندن وقت بذارم. سفر اولي كه به لندن اومدم، همونطور كه توي سفرنامه اش هم نوشتم، بيشتر درگيريهاي كاري بود و كمتر فرصتي براي كشف لندن بود. سفر دوم هم كه كوتاه بود و فقط تونستم توي سفر دوم رابطه بعضي از خيابوناي لندن رو نسبت به هم درك كنم. اما اين بار انگار تازه دارم لندن رو درك ميكنم. واقعا انگار تازه چشمام داره يه چيزايي رو ميبينه. آخه وقتي براي اولين بار مياي لندن، اونقدر چيزاي مختلف براي ديدن هست كه اصلا نميشه به يه شناخت صحيح از همه چيز رسيد، ولو اينكه دو هفته اينجا باشي. اين بار كه اينجام، تصميم گرفتم يه ليستي از ديدنيهاي لندن براي خودم درست كنم. همين كه اصلا اين تصميم رو گرفتم، دليلش اينه كه احساس ميكنم الان بهتر اينجا رو ميشناسم. البته ليست رو كه شروع كردم به نوشتن، تازه فهميدم كه بيشتر از نصفي از ديدنيهاي مهم لندن رو هنوز نديدم! حالا قصد دارم توي يك پست جداگانه، يه چيزاي كلي درباره لندن بنويسم.
.
.
سفرنامه عقب افتاده!
تصميم داشتم از شب اولي كه ميام سفر، هر شب بنويسم. اما هتل ام اينترنت نداره! و من رو از آنلاين نويسي عقب انداخته. الان بيشتر از ٤٨ ساعته كه اينجام و اين اولين باره كه دارم مينويسم. آخه توي يكي از شعب Costa Coffee نشستم و دارم از مزاياي عضويت در كلاب مشتريان اين كافه استفاده ميكنم كه يكي اش اينترنت رايگانه. فقط يه مشكلي دارم و اون اينه كه لپ تاپم همرام نيست و نميتونم سفرنامه اي كه دلم ميخواد رو بنويسم. يعني ميتونم الانم با موبايل بنويسم، اما چون عكسها توي لپ تاپه، نميتونم عكس آپلود كنم و سفرنامه بدون عكس هم مثل آدم بدون زبونه! ترجيح دادم كه فعلا يه پست كوتاه بذارم، تا بعد مفصل بنويسم و عكس بذارم.
.
جاهايي كه ديدم
توي اين دو روز و نيم، چند جا رو ديدم كه توي دو سفر قبلي نديده بودم و واقعا علاقه مند ديدنشون بودم. هايد پارك، برج لندن (Tower of London) كه يك مجموعه بزرگ كاخ موزه است، برج شارد كه جديدترين ساختمون بلند اروپا است، قبرستان “هاي گيت” كه مدتها دنبال ديدنش بودم، يك سينماي سه بعدي براي ديدن دوباره فيلم زندگي پي، يك رستوران ايراني با قليان، سر زدن به دفتر يك دوست ايراني، ملاقات با دو دوست قديمي، گشت زدن در محله چيني ها، محله كمدن تون، محله پيكادلي، خيابان اجوه رود و خلاصه نشستن در چند كافه و عكاسي از پرنده هاي پر شر و شور لندني، بخشي از فعاليت ها و بازديد هاي من در اين مدت بوده.
.
لندن و بارون
عين هر سه روزي رو (با امروز) كه تا الان گذروندم، لندن باروني بوده. ديروز البته چند ساعتي آفتاب هم شد، اما بيشتر مدت بارون اومده و حال و هواي خاصي رو به شهر داده. هوا هم واقعا هنوز سرده و شب بيرون موندن حسابي جرات ميخواد!
تلاش ميكنم كه هرچه زودتر سفرنامه نويسي ام رو به روز كنم و بيشتر از اين عقب نمونم؛ البته اميدوارم…!!!
سلام جناب . انشاءالله که سلامت و شاد باشید . همیشه با شما همسفرم ولی کم نظر گذاشتم. کوله بارم آماده است وتوش راهنمایی های پر ارزش شماست . انشاءالله که فرصت پیدا کنید و نگارش سفرنامه اروپا تون رو بصورت کتاب شاهد باشیم . در هوای بارونی لندن مراقب خودتون باشید . مبادا سرما بخورید! پیروزی پرگل بارسا در لالیگا رو تبریک میگم گر چه ما رئالی هستیم شدتش هم اینه که زمانی که در اسپانیا بودم نتونستم از شهر زیبای بارسلون دیدن کنم. فقط به خاطر بارسا!!! راستی به عموی شاعرتون هم سلام برسونید شعرهاشون رو می خونم.
سلام. خوشحالم از اينكه همسفراي خوبي مثل شما من رو همراهي ميكنن. خيلي حيفه كه تا اسپانيا بريد و بارسلونا رو نبينيد! اينجا لندن هم واقعا هوا سرده و بادهاي بسيار سردي مياد كه تا حالا تجربه نكرده بودم. سلام شما رو به عمو به عنوان يك دوست خواهم رسوند.
salam dooste gerami kheyli entezare berooz shodan mataleb boodam khoshhalam ke baad az inhame roozhaye sakht khoshhali , va amma safarname mesle hamishe doost dashtani va az hame mohemtar shirni forooshi bad az nahare chini ri begooo 🙂
سلام. ممنونم. آره واقعا این سفر در یک زمان مناسب قرار گرفته بود. باید شکر خدا رو بجا بیارم بابت این فرصتی که در اختیار من گذاشت