شاید دلیل این سفرم به لندن، کمی عجیب باشد؛ اما آمریکا باعث شد تا من به لندن سفر کنم! زمانی که حدود دو ماه قبل برای یک سفر 40 روزه به آمریکا به همراه دو نفر از دوستانم برنامه ریزی و اقدام کردم، احتمال اینکه مشکلی در صدور ویزای آمریکا به وجود بیاید از ذهنم خطور نمی کرد. به همین خاطر قبل از مراجعه به سفارت آمریکا، متاسفانه با اطمینان اقدام به خرید بلیط رفت و برگشت به آمریکا کردم، آن هم بلیط غیر قابل استرداد که البته به واسطه قیمت بسیار مناسبش چنین کردم. اما وقتی که در سفارت آمریکا جمله “شما نقص مدرک دارید، دوباره اقدام کنید” را شنیدم، اولین چیزی که از ذهنم گذشت، این بود که با بلیط غیر قابل کنسل شدن چه کنم؟!
ظرف این دو ماه، از طریق ارتباطات و دوستانی که داشتم خیلی تلاش کردم که این بلیط را تغییر تاریخ بدهم یا کنسل کنم. اما نشد! تنها نکته مثبتی که این بلیط داشت این بود که با پرواز بریتیش ایر بود، یعنی کانکشن پرواز در لندن بود. اما مطمئن نبودم که از بخش اول پرواز یعنی استانبول لندن استفاده کنم یا نه! من به واسطه سفر با مادرم استانبول بودم و هنوز بلیط برگشت به ایران را نخریده بودم. در نهایت تصمیم گرفتم که بر اساس قیمت بلیط برگشت، مسیر سفر را به سمت تهران یا به سمت لندن انتخاب کنم. نتیجه این بود که ارزان ترین پرواز استانبول به تهران حدود 150 دلار بود و ارزان ترین پرواز لندن به تهران هم حدود 210 دلار. یعنی با یک اختلاف 60 دلاری می توانستم به لندن سفر کنم و لااقل از یک بخش کوچک از بلیط در حال کنسل شدنم را استفاده کنم!
به دلیل فوق، چند بهانه دیگر هم اضافه شد که در نهایت چند ساعت مانده به پرواز تصمیم گرفتم که مسیر لندن را انتخاب کنم. یکی مشورت با مادرم بود که مرا به رفتن به این سفر ترغیب کرد. دیگری دیدن تصاویر مربوط به تجمع ایرانیان مقیم لندن برای تماشای بازی ایران و نیجریه بود که شور و حال خاصی داشت و به این فکر کردم که دیدن بازی ایران و آرژانتین در لندن در میان ایرانیان مقیم این شهر می تواند جذاب باشد. دلیل دیگر دیدار با دوست و دوستانم در این شهر بود که همواره لذت بخش است. به همه این دلایل، هوای خوب لندن را هم باید اضافه کرد؛ چرا که بجز یک سفر، همه سفرهای من به این شهر در هوای سرد بوده است و واقعا تجربه سفر در هوای گرم به لندن، تجربه ای دوست داشتنی است.
.
دیدار
روز اول به دیدار گدشت. با یک دیدار دوستانه در کافه Nero آغاز شد و با یک دیدار کاری در یک دفتر ادامه پیدا کرد و در نهایت با یک ناهار-شام در یکی از شعب Nando’s به پایان رسید. من تا به حال هرگز رستوران ناندوز را تجربه نکرده بودم. اسمش برایم آشنا بود که بعدتر متوجه شدم سس هایی با همین نام در فروشگاه ها وجود دارد که احتمالا آن ها را دیده بودم. اما این بار به توصیه دوستم آن را تجربه کردم. این رستوران تخصص اش مرغ است که با پخت مخصوص و به همراه سس های خاص خودش آن را سرو می کند. البته نباید از side های لذیذ کنار غذا هم به سادگی گذشت. در کنار هر غذای اصلی می توان دو ساید انتخاب کرد.
این یکی از پیش غذاهای ناندوز است؛ هوموس
.
سایدهای یکی از سفارشات ما چیپس و پوره بود
.و ساید آن یکی نان سیر و یک برنج مخصوص
.
روز دوم وقتی که در فرآیند خرید بلیطم مشکلی پیش آمد ناچار شدم که به محله بیزنسی لندن یعنی محله City بروم. این برج یکی از برج های تجاری معروف لندن است که به برج Gherkin معروف است. یک برج به نام Torre Agbar کاملا شبیه به همین برج در بارسلونا است که البته رنگ آن برج آبی و قرمز است
.
ساختمان پارلمان و برج معروف بیگ بن
.
این نقطه ای که عکس گرفتم، تجمعی از عکاسان برای عکاسی وجود داشت
.
این یک مرد ورزشکار بود که کفش هایی خاص را برای دویدن انتخاب کرده بود
.
و این هم سر یک خواننده با تاتو در مترو
.
این یک کافه بود که پرچم کشورهایی که در هر روز بازی داشتند را به صورت پشت به پشت در جلوی کافه اش آویزان می کرد. او را در حال نصب پرچم های ایران و آرژانتین می بینید
.این هم پرچم های ایران و آرژانتین که به صورت به هم چسبیده نصب شده اند
.
اینجا یکی از شعب استارباکس است که فرم بسیار جالبی دارد. یک بخش از این کافه به صورت یک نیم دایره از ساختمان مجاور بیرون زده است و وقتی که در این بخش می نشینی، انگار وسط پیاده رو نشسته ای. شاید ده ها بار از این جا رد شده بودم، اما همیشه این قسمت کافه پر بود و نتوانسته بودم اینجا بنشینم. اما این بار بالاخره قسمت شد.
.
این هم نمای قسمت نیم دایره کافه که توضیح دادم. این کافه در نزدیکی ایستگاه مترو Green Park است
.
بازار معرکه گیران هم مثل همیشه در میدان پیکادلی داغ بود
.
ایران و آرژانتین
وای که عجب روزی بود. روز سوم روز بازی فوتبال ایران و آرژانتین بود و با هماهنگی که با دوستانم کرده بودم، قرار بود به صورت دسته جمعی بازی را در مکانی به نام Egg London به همراه جمعی از ایرانیان ساکن لندن ببینیم. فکر کنم دیگر نیازی به توضیح اضافی درباره هیجان این بازی نباشد…
دستانی که برای بازی منقش به پرچم ایران شده بود
.
یکی از ایرانیانی که به سمت محل تماشای بازی می رفت
.
تجمعی از ایانیان را می توان در این تصویر مشاهده کرد که پرچم به دوش به سمت محل تماشای بازی در حرکت بودند
.اینجا ورودی محل تماشای بازی است که بازرسی بدنی انجام می شد
.
محل تماشای بازی دو بخش سرپوشیده و روباز داشت که البته کاملا در کنار هم بودند. این نمایی از بخش سرپوشیده فضا است
.
این هم نمایی از قسمت روباز فضا
.
ما که وارد شدیم، تیم مایران هم برای قدم زدن در زمین، وارد زمین بازی شدند
.
ما در قسمت روباز فضا ایستادیم و فاصله بیشتری با LCD پخش بازی داشتیم
.
بازار نقش پرچم و پرچم و کلاه و … داغ داغ بود
.
این اواسط نیمه اول است. هیجان به اوج رسیده بود
.
بازار عکس های یادگاری در بین دو نیمه داغ بود
.
امان از وقتی که مسی برای زدن ضربات کاشته پشت محوطه جریمه پشت توپ می ایستاد…
.
این مربوط به زمانی است که دژاگه آن ضربه سر عالی را زد
.
و این هم مربوط به ضربه ای است گوچی (قوچان نژاد) زد
.
بازی تمام شد! اما کسی توان ترک محل را نداشت
.
به نام درج شده بر پشت این پیرهن دقت کنید
.
آرام آرام جمعیت آغاز به پراکنده شدن کرد
.
بعضی ها هم شروع به شادی کردند
.
دلبر در پایتخت جهان
شاید بیشتر از همه، سفر کما بیش اجباری به لندن، به مذاق دلبر خوش آمد! چیتبال کوشکی تقریبا بسیاری از نقاط آمریکا را سفر کرده و چیتبال دلبر هم دیگر یک اروپا گرد حرفه ای محسوب می شود! به عکس های او در لندن نگاه کنید:
در محله City و مقابل برج Gherkin
.
با تاکسی های معروف لندنی؛ یکی از سمبل های قدیمی انگلیس
.
با یکی دیگر از سمبل های انگلیس؛ صندوق های قدیمی پست
.
این هم با سومین سمبل قدیمی انگلیسی؛ باجه های تلفن
.
اتوبوس های دو طبقه، چهارمین سمبل قدیمی انگلیسی؛ به پشت شیشه اتوبوس دقت کنید!
.
راننده خوش ذوق، چیتبال را پشت شیشه اتوبوس گذاشت
.
در شعبه کافه نرو در خیابان پیکادلی
.
در میدان پیکادلی، مهم ترین میدان لندن
.
این LCD بزرگ در میدان پیکادلی است. به نوعی یادآور میدان تایمز نیویورک است
.
و این هم با نماد نصب شده در میدان پیکادلی
.
چو ایران نباشد، تن من مبـــــــــاد…
ممنون مجیـــــد جان
روی چه عکسی هم دست گذاشتی…
مخلصیم رفیق
زنده باد. خیلی حال داد.
زنده باشی، ارادتمندیم…
سلام . کافه گردی و وبلاگ نویسی +سفرنامه نویسی دلبر .خدا زیادشون کنه !:)
سپاس و موفق باشید
سلام. آره دیگه، اینا همشون پای ثابت این سفر من بودن
یعنی یه بنده خدائیه که واقعا!!! از کافه های وسط پیاده رو خوشش میاد بعد هی خدا هم براش میخواد :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
الان یاد چیزی نیفتادی؟
یه چیزی هم در مورد اتوبوسه قرار بود بنویسم که یادم رفت! ولی اگه قرار باشه دلبر با اتوبوس من عکس بگیره باید اتوبوس سوار دلبر بشه :دی
اي امان از اين بنده عجيب خدا! هميشه پياده رويي هست…
ببين اون ديگه چه دلبري بايد باشه، اون كه ديگه دلبر نيست، رستمه!
[…] لندن؛ ایران-آرژانتین ژوئن ۲۵, […]
[…] لندن؛ ایران-آرژانتین ژوئن ۲۵, […]
[…] ایران به همراه ایرانی ها در همین وبلاگ با عنوان “لندن – بازی با آرژانتین” نوشتم و تعدادی از عکس هایی که از عکس العمل ایرانیها […]