احساس میکردم روز بزرگی در انتظارمه! چهارشنبه از صبح که بیدار شدم شوق دیدن جایی رو در سر داشتم که سالها انتظار دیدنش رو کشیده بودم و 13 مارچ 2013 علیرغم ظاهر نحس اش به نظر میرسید روز خوبی باشه. صبح تلاش کردیم که زودتر بیدار بشیم و وقت بیشتری رو برای بازدید اختصاص بدیم. راه طولانی در پیش داشتیم. بیشتر از 90 مایل یعنی 150 کیلومتر رو باید طی میکردیم و همین مسیر رو هم باید برمیگشتیم. دو مقصد مهم برای بازدید انتخاب کرده بودیم که من نمیتونستم اشتیاقم رو برای دیدن اونها پنهان کنم!
جاده ای به سمت اکتشاف
.
ابرهای خاطره انگیز انگلیسی
.
آسمان از پشت حصار
.
استون هنج
هروقت ویندوز XP نصب میکردیم، تصویر اولیه و پیش فرضی که نمایش داده میشد، بنایی سنگی و عظیم بود که همیشه آرزوی دیدنش رو در سر پرورونده بودم. اما توی سه سفر قبلی ام به انگلیس قسمت نشده بود که از لندن خارج بشم. اما انگار دیگه وقتش رسیده بود. از Whitley که محل اقامت مهرداد در اطراف Southampton بود، حدود 40 مایل رفتیم تا رسیدیم به نزدیکی شهر سالزبری (Salisbury) و از دور تصویر مورد علاقه ام رو دیدم. هوا بسیار هوای خاصی بود. توی راه هر چند دقیقه یک بار برف میومد، آفتاب میشد، ابر میشد، بارون میومد و… اما درجه هوا پایین بود و تحمل بیرون موندن خیلی سخت بود. فضای اونجا هم یک دشت باز و وسیع بود و خلاصه سرما واسه خودش حسابی آزار میداد…
صبح قبل از ملاقات با Stonehenge یه کمی در موردش جستجو کردم. متوجه شدم که ابهامات زیادی در مورد این بنای خاص وجود داره. در مورد سازنده اش، نحوه ساختش، دلیل ساختش، کاربری اش، سال ساختش و… اما این ابهامات انگار جذاب ترش میکنه. تقریبا همه اظهارات موجود درباره این اثر حکایت از پیشاتاریخی بودن اون داره و طبق تحقیقاتی که شده احتمالا مربوط به 2 تا 3 هزار سال پیش از میلاد مسیح هست. هر کدوم از سنگهایی که در این اثر وجود داره، بیش از 50 تن وزن داره و برای کشیدن و حمل اونها از محل اولیه سنگها تا به محل فعلی، نیاز به بیش از 1000 مرد بوده که در این صورت انتقال هر کدوم از اونها میتونسته ظرف 3 هفته انجام بشه و انتقال این حجم از سنگ نیاز به بیش از 10 سال زمان داشته. کاربری هایی که برای این بنا متصور هستن، شامل معبد، مقبره، رصد خانه و استفاده برای تفاسیر نجوم، کانالهای نیرو، سنگهای شفا دهنده، سکونتگاه و امثال اون هست. نظریات مختلفی برای اثبات هر کدوم از این فرضیه ها وجود داره. اما اینکه واقعا کدومش به حقیقت نزدیک تره، معمایی است که شاید برای همیشه بی جواب بمونه.
به نظرم آدم باید اینها رو بدونه و اون وقت بدون فکر کردن به هر کدوم از این نظریات، بره اونجا و از وضعیت موجود لذت ببره. بازی ابر و خورشید در زمان حضور من در استونهنج بسیار شدید بود و حتی در حد فاصل تنظیم دیافراگم تا گرفتن عکس، نور موجود کم و زیاد میشد! شما رو به دیدن تور تصویری این بنای خاص دعوت میکنم…
دورنمایی از بنایی که آرزوی دیدنش رو داشتم
.
نمایی دورتر از فاصله ای نزدیک تر
.
تصویری از بازسازی کامپیوتری استون هنج که در ورودی نصب شده است
.
و این هم بنای بزرگ استون هنج و ابرهای انگلیسی
.
آبی آسمان تمایل به بنفش شدن داشت
.
چقدر برای دیدن این سنگها انتظار کشیده بودم
.
با مسیر طراحی شده، میشه یه دور کامل به دور بنا چرخید
.
از زاویه ای دیگر
.
بخشی از باد (و سرمای) اونجا رو فکر کنم میشه حس کرد!
.
ناشناخته ای به نام “باث”
واژه انگلیسی Bath به معنی وان شستشو که ما در فارسی اون رو به حمام ترجمه میکنیم، نام شهری در جنوب غربی انگلیس هست که بازدید از اون، به شدت بازدید کننده رو تحت تاثیر قرار میده و باورش رو سخت میکنه که شهری به این زیبایی در این گوشه از انگلیس وجود داشته باشه. البته با توضیحاتی که مهرداد گفت، گویا این شهر در اروپا کاملا شناخته شده است و خیلی از توریستها، به محض اتمام بازدیدشون از لندن، به این شهر میان و از میراث زیبای تاریخی و جهانی اون بازدید میکنن. همونطور که از اسم این شهر برمیاد، باید توی این شهر دنبال یک حمام بود تا بشه وجه تسمیه اون رو بهتر درک کرد. نگاهی به لیست جاذبه های باث، خیلی زود آدم رو به نتیجه میرسونه و معلوم میشه که یکی از زیباترین حمام های باستانی رو در کنار کلی اثر دیدنی دیگه میشه اینجا دید.
تنها شهر دارای آب گرم طبیعی در بریتانیا، علاوه بر داشتن حمام باستانی رومی ها، از داشتن معماری زیبای جورجیانی با دودکش های منحصربفرد بهره مند هست که همه اینها در کنار وجود یک بنای هلالی شکل بزرگ به نام هلال سلطنتی باعث شده تا این شهر به عنوان یکی از میراث ارزشمند جهانی تحت نظر یونسکو حفاظت بشه. پل زیبای پولتنی که بر روی رود آون ساخته شده، مناظر زیبایی رو برای عکاسی بوجود آورده و صومعه بزرگ شهر هم با ارتفاع بلندش در کنار حمام تاریخی باث، چشم هر بیننده ای رو می نوازه. این شهر هم تاریخی طولانی دازه و به نظر میرسه که سابقه اش به چند هزار سال قبل از میلاد برمیگرده. بعد از سالها حضور رومی ها در این منطقه (شهری به نام آکوا سولیس که درست در مکان فعلی باث قرار داشته)، آنگلوساکسون ها به این منطقه وارد میشن و این شهر رو به عنوان منطقه ای مقدس محافظت میکنند و در مکان فعلی صومعه، پرستشکده ای بنا میکنند. اما همچنان این شهر به عنوان مکانی نه چندان مشهور شناخته میشده تا اینکه در قرن 18 با تلاش فردی بنام رالف آلن، چشمه های طبیعی و آب گرم این شهر موجب برسر زبان افتادن نام اون میشه و احیای حمام های باستانی باعث حضور اشراف زاده ها در این شهر میشه و آروم آروم موقعیت شهر متحول میشه و همه ساله افراد زیادی برای خوشگذرونی به اسن شهر میان که خوشبختانه سرازیر شدن ثروت به این منطقه با خوش سلیقگی همراه میشه و از اون شهری رو میسازه که امروز میشه از زیبایی های اون لذت برد. وجود ساختمانهای بسیار زیبا با معماری جورجیانی، در کنار وجود حمامهای تاریخی و آثار زیبای شهر موجب ثبت جهانی این شهر شده و امروز یکی از توریستی ترین شهرهای انگلیس محسوب میشه.
پل زیبا و معروف باث
.
خانه های جذاب و دیدنی باث با معماری جورجیانی
.
دودکش های منحصر بفرد خانه های باث
.
خانه هایی با معماری انگلیسی در باث
.
هلال سلطنتی باث در یک نما
.
هلال سلطنتی از نمایی نزدیکتر
.
بخشی از خانه های زیبای هلال سلطنتی
.
میدانی معروف در باث با معماری الهام گرفته از هلال سلطنتی
.
صومعه معروف و زیبای باث در مجاورت حمام های رومی
.
نمایی از داخل صومعه
.
نمایی از محوطه بین حمام های رومی و صومعه
.
جالبه که از باث بدونید!
جالبه که بدونید اتفاقات منحصر بفردی هم در این شهر به وقوع پیوسته که از این میون میشه به این موارد اشاره کرد:
– ارسال اولین تمبر دنیا از آدرسی در این شهر در سال 1840 اشاره کرد که درست همون مکان امروز تبدیل به موزه پست شده.
– سیاره اورانوس از باغچه خانه ویلیام هرشل در همین شهر کشف شده و امروز این مکان هم تبدیل به موزه ای به نام خودش شده.
– اولین شاه انگلستان متحد در کلیسایی در همین شهر تاجگذاری کرده!
– جین آوستین و چارلز دیکنز سالهایی از عمرشون در همین شهر زندگی کردن.
– جشنواره بین المللی موسیقی باث هر ساله به عنوان یکی از مهمترین جشنواره های موسیقی اروپا در این شهر برگزار میشه.
– هلال سلطنتی به عنوان شاهکار معماری جورجیانی در همین شهر طراحی و ساخته شده.
صومعه فعلی که در محل کلیسای قبلی ساخته شده، آخرین کلیسای عظیم ساخته شده قرون وسطی انگلستان محسوب میشه.
.
حمام های رومی باث
اما جدا از همه دیدنی های متنوع و چشم نوازی که میشه در باث مشاهده کرد، بدون تردید حمام های تاریخی و رومی این شهر، گل سرسبد همه دیدنی های اون به حساب میاد. درست در مجاورت صومعه بزرگ باث، مجموعه از حمام ها وجود داره که انصافا میشه اون رو با ارزشمندترین بناهای تاریخی اروپا (حتی شاید جاهایی مثل کلوسئو در رم یا آکروپلیس در آتن) مقایسه کرد. فضاهایی پیچ در پیچ با معماری مثال زدنی و عجیب و حوضچه هایی با ابعاد و اشکال مختلف حدود دو ساعت از وقت هر بازدید کننده باث رو به خودش اختصاص میده. این مجموعه زیبا در مجاورت بزرگترین چشمه آب گرم باث در سال 43 بعد از میلاد (بعد از تهاجم رومیان به بریتانیا) ساخته شده است. این محل نامش رو از رب النوع “بهار” قوم سلت یعنی سولیس گرفته و معادل مینروا اله رومی است و بخش ستون بندی شده معبد سولیس مینروا در اون قرار داره. در اطراف این چشمه مجموعه ای از حمام های درمانی و شستشو ساخته شده و خود چشمه نیز دارای دو کارکرد بوده که یکی مکانی برای عبادت و اهدای نذورات و هدایا به سولیس مینروا بوده و دیگری هم تامین آب گرم حمام بوده است.
اما بعد از خروج رومیان از باث فعلی، معبد تخریب شد و حمام ها فرو ریخت! در قرن 12میلادی “حمام پادشاه” درست بر روی چشمه مقدس حمام های رومی بنا شدند و از آن به عنوان حمام درمانی و فضایی برای شنا استفاده میشد. اما از قرن هجدهم میلادی که نوشیدن آب Spa رایج شد، پمپخانه ای در جوار حمام پادشاه ساخته شد و بخشی از حمام های رومی در اوایل قرن هجدهم کشف شد. بعد از اون هم با حفاری هایی که در سال 1880 میلادی انجام شد، ابعاد واقعی مجموعه حمام های رومی آشکار شد.
آنچه که امروز در مجموعه حمام های رومی میشه بازدید کرد، شامل چشمه مقدس، حمام بزرگ، حمام های شرقی، حمام های غربی، حیاط معبد و آثار کشف شده از حفاری در بخشهای مختلف است که شما رو بعد از یک بازدید طولانی، کاملا راضی و خشنود راهی سایر زیبایی های باث میکنه!
نمایی از محوطه بیرونی حمام های رومی
.
نمایی از صومعه و ستونهای حمام بزرگ از داخل تراس حمام
.
نمایی از حمام بزرگ و تراس بالای آن
.
حوضچه حمام بزرگ
.
حجره های اطراف حمام بزرگ
.
نمایی از همان ججره ها از داخل حمام شرقی
.
نمایی دیگر از حمام بزرگ با دورنمایی از صومعه
.
یکی از حمامهای غربی (به تصاویر ویدئویی روی دیوار توجه کنید!)
.
تعدادی از آثار کشف شده در حفاری ها (باز هم به تصاویر ویدئویی روی دیوار توجه کنید)
.
سر برنزی طلا کاری شده الهه سولیس مینروا
.
بخشی از اکتشافات حمام غربی
.
نمایی از بخش اصلی حمام شرقی
.
نمایی از بخش دیگری از حمام های شرقی
.
چشمه مقدس
.
بازگشت به خانه
غروب که از باث به سمت ساوتهمپتون راه افتادیم، مهرداد احساس مریضی سنگینی داشت. توی دو سه روزی که من پیشش بودم، حسابی بخاطر من به زحمت افتاده بود و برای خوشحال کردن من واقعا سنگ تموم گذاشته بود. توی یک ساعت و نیمی که تا خونه رفتیم باز هم از گذشتها مشترکمون در ایران حرف زدیم و یاد خاطره ها کردیم. بین راه هم توی مجموعه معروف بین راهی انگلیس Little Chief توقف کردیم و شام جایگزین ناهارمون رو خوردیم. به خونه که رسیدیم یک ساعتی نشستیم به گپ زدن و عکس دیدن و بعد هم بیهوش شدیم.
.
دوباره لندن
پنجشنبه صبح که بیدار شدیم، طبق رئزهای قبل یک صبحانه مفصل و عالی رو (که همراه با سلیقه بسیار خوب مهرداد آماده میشد) خوردیم و من وسیله هام رو جمع کردم که برگردم به پایتخت بزرگ بریتانیای بزرگ. مهرداد و مادرش با من تا ایستگاه قطار اومدن و اونجا ازشون جدا شدم و بعد از یک ساعت و اندی طی مسیر، رسیدم به ایستگاه Waterloo که تقریبا در مرکز لندن قرار داره. توی راه خیلی بررسی کردم که از فرصت یک روزه ای که در لندن دارم، برای دیدن کجا استفاده کنم. یک قانون خیلی مهم برای آدمهای همیشه در سفر وجود داره و اون اینکه باید همیشه جایی برای دیدن باقی بمونه که انگیزه دوباره دیدن وجود داشته باشه. من در سه سفر قبلی ام تونسته بودم تعداد قابل توجهی از دیدنی های لندن رو ببینم. اما خوب به هرحال داستان لندن با خیلی از شهرهای دیگه فرق میکنه و اونقدر دیدنی اونجا هست که حتی اگه نخوای قانونی که گفتم رو رعایت کنی، بازم جاهایی هست که دیدنش آدم رو شگفت زده میکنه. دو سه جا رو نشون کردم که برم ببینم. از ایستگاه قطار که اومدم بیرون، نیت ام این بود که برم برای بازدید از کلیسای جامع وستمینستر که از بزرگترین کلیساهای بریتانیا محسوب میشه و تا حالا نتونسته بودم ازش بازدید کنم. اما دیدن هوای ابری-آفتابی لندن تصمیم ام رو عوض کرد. دیدم بیام این یک روز رو بی خیال بازدید بشم و به جاش از دیدن مناظر شهر در این هوا لذت ببرم و عکس بگیرم و اون چیزایی رو ببینم که تا حالا چندان بهشون توجه نکردم. همین کار رو کردم. راه افتادم و از کنار دیدنی هایی رد شدم که بارها از کنارشون رد شده بودم. چشم لندن، بیگ بن، پارلمان، کلیسای وستمینستر، کاخ باکینگهام، پارک سبز، خیابون پیکادلی و… رو از نکاهی تازه دیدم و وقتی که شب شد، در کافه مورد علاقه ام Costa Coffee نشستم و از بودن در پایتخت جهان لذت بردم. این داستان ساعتهای حضورم در این سفر انگلیس بود!
چشم های لندن!
.
دورنمایی از ساختمان پارلمان
.
ابرهای همیشه حاضر بر سر لندن
.
بازی با المانها
.
بدون شرح
.
بازی با المانها
.
کلیسای وستمینستر و برج ساختمان پارلمان
.
پلیس های سوارکار لندنی
.
دروازه ای در Green Park
.
بدون شرح
.
لندن بدون شرح
.
لندن بدون شرح
.
لندن بدون شرح
.
سلام مجید عزیز،
و من چقدر برای دیدن این سنگها انتظار می کشم…
اولین سفر ما به مالزی بود و وقتی تو پارک پرندگان کوالالامپور نمونه شبیه سازی شده شو دیدیم رویای دیدنش خیلی دور بود اما حالا دیگه این طوری فکر نمی کنم…
عکسهای زیادی ازش دیده بودم ولی با عکس های فوق العاده ی تو احساس می کنم اونجا حضور داشتم. سپاس.
سلام
مطمئنم خيلي نزديكه روزي كه عكس ات رو كنار اين سنگها گرفتي، توي سايتت آپلود ميكني و از سفرت به سرزمين كهن بريتانيا برامون مينويسي. ممنون كه همچنان همسفري…
مثل همیشه بینظیر بود مجید جان. واقعاً از همراهی با تو لذت بردم. ممنونم از نوشتههات!
و یه تشکر ویژه از دوست خوبت که حالا دوست خوب ما هم هست…
خيلي ارادتمنديم نويد جان. ممنون از همراهي ات. واقعا قدردان مهرداد هستم كه خيلي زحمت كشيد…
در پس هر رويايي، اميدي نظاره گر است. در پس هر اميدي، دلي ميزند. حسرت رسيدن به انتظار، شوق زيستن را مي افزايد و زماني كه دنياي روياهات دست يافتني ميشوند، بايد بيابي نقطه اي براي شروعت، هميشه أسمان روياهايت أفتابي…
سپاس دوست خوش دوق بابت نوشته پر احساس شما
سلام. انشاءالله سلامت باشید. مرسی از مطالب و عکسای زیبا. واژه قشنگی نوشتین،خوش سلیقگی در باث… کاش در ایران و بویژه تهران هم شاهد این خوش سلیقگی باشیم تا خونه هایی به زیبایی خونه های انگلیسی رو ببینیم، و از این همه بی نظمی و بدسلیقگی در ساختمون سازی که روانپریشمون کرده نجات پیدا کنیم آمین.
سلام. ممنونم؛ ای کاش آرزوی خوب شما در این شهر درندشت و بی در و پیکر محقق میشد. ولو اینکه نتیجه اش به عمر نسل ما نرسه! هرچند که من امید چندانی (حتی در بلند مدت) ندارم…
و اینک بهار… در هر کوی و برزن دامن گسترده است. سلامتی همه آدما رو آرزو دارم. بویژه برای مسافر همیشگی مون که لحظه های بودنشو رو در مکان های مختلف دنیا با ما قسمت میکنه. خداوندا تنی سالم، دلی شاد و آینده ای پر بار رو به این دوست عزیز و خاندان محترمشون ارزانی بفرما آمین.
سلام همسفر. ممنونم از همراهی بهاری شما و آرزوهایی که همه از دل برآمده بودند. بهترین آرزوها را برای شما دوست عزیز دارم. سال نو مبارک!
سلام…عالی بود…من عاشق سفر به اروپام…سفرنامتون خوندم….خیلی لذت بردم…اما من عاشق زوریخ هستم…یه روز حتما میرممممم
سلام. ممنونم. لطف دارید…
مطمئنم که به زودی به زوریخ سفر میکنید، چون اینو میخواهید…
سلام.
ظاهرا از سفر برگشتین و خیلی هم شلوغین که اینجا سکوت حاکمه…
هر جا هستین خوب و خوش باشین و به امید دیدار.
سلام. اتفاقا روزهای نسبتا آرومی رو بعد از یک سفر طولانی نوروزی داخلی دارم میگذرونم. اما آشفتگی های درونی و تردیدهای به لبه انتظار رسیده، مانع از این میشه که تمرکز کنم برای نوشتن! شاید یه سفر و دور شدن از فضایی که درونش هستم، همه چیز رو (ولو بطور موقت) درست کنه…!
سلام جناب روزتون بخیر . این سوالی که فرشته خانم کوله پشتی نارنجی از شما پرسیدن دیشب تو ذهن من هم بود چون سرک کشیدن به سایت شما کار هر روز منه.انشاءالله سلامت باشین و بزودی کتاب گورستانهای جذاب رو در کتابفروشی ها ببینیم.
سلام. روز بخیر. ممنون از لطف همه روزه ای که دارید. اتفاقا برای تکمیل بخش هایی از کتاب نیاز به چند سفر هست که در حال بررسی و مکاتبه برای پیدا کردن یک اسپانسر یا ناشر بین المللی (یا داخلی) هستم. خیلی علاقه دارم که با توجه به نبودن هیچ Source بین المللی برای این موضوع، بتونم این تالیف رو به صورت یک پروژه بین المللی درآرم. تا ببینیم چی پیش میاد…!
سلام بین فرانکفورت و امستردام کدوم رو برای اولین سفر اروپایی ترجیح می دید؟؟
سلام. انتخاب بین این دو شهر کاملا به علاقه مسافر بستگی داره. فضای این دو شهر کاملا با هم متفاوته. جواب من کاملا به سلیقه شما ربط خواهد داشت.
می بخشید یک زحمتی می شه پاسختون رو در وبلاگ یا ایمیل بدید …
بله، حتما