• Menu
  • Menu

وسوسه کیف*!

در قطار نشسته ام. در حالي كه مناظر طبيعي گاها زيبا را از پنجره قطار مي بينم، ذهنم خاطرات روزهاي كي يف را تماشا مي كند و اهميت چنداني به پيام هايي كه از اعصاب چشم به سمت اش مي آيد، نمي دهد!
كتاب Lonely Planet را ورق ميزنم تا وقتي فردا صبح (جمعه) به “ورشو” مي رسم، با شهر غريبه نباشم. اما هنوز غرق كي يف هستم. به جرأت مي گويم كه در انبوه سفرهاي مداوم، مدت ها بود اين حس پيش نيامده بود كه تا اين حد با شهري ارتباط برقرار كنم. شايد بتوان دلايل مشخصي را (نظير تكراري بودن مقاصد، درگيري ها و مسئوليت ها محول شده در سفر، نوع و مكان فضاي اقامت، دغدغه هاي مالي، همسفر و…) براي شكل گرفتن اين حس بيان كرد اما فارغ از علتها، بيشتر معلول آن فكرم را به خود مشغول كرده است؛ معلولي هيجان انگيز، پر شور اما عميقا آرام!
IMG_3484.
مروري بر چند روز كي يف گردي
در طول روزهاي اقامت در كي يف، برنامه هر روز ما اغلب مشابه بود كه شامل يك كاپوچينوي  صبحگاهي (صبح متمايل به ظهر!)، گشت زني در خيابان هاي مركزي شهر، بازديد از بناهاي تاريخي، خيس شدن زير باران هاي ناگهاني، خوردن يك وعده غذا در بعدازظهر يا شب و البته از همه پر رنگ تر عكاسي بود. تقريبا اكثر خيابان هاي قديمي تر شهر را قدم زديم و با تكيه بر حس مسيريابي حاصل از تجارب سفر، بسياري از تپه ها و پستي و بلندي هاي اين شهر را درنورديديم. براي ديدن بعضي از سايت هاي تاريخي و بناهاي قديمي هم وقت بيشتري گذاشتيم و بازديدي از داخل آنها هم داشتيم. چند پارك بزرگ شهر را گشت زديم و از فضا و مناظر آنها واقعا لذت برديم. گاهي در اين شهرگردي ها و كافه نشيني ها، با مردمان اوكرايني و غير اوكرايني هم كلام شديم و گاهي نيز اين هم كلامي ها طولاني مي شد و حتي مسيرهايي را نيز به اتفاق طي مي كرديم.
IMG_3472نه استارباکس و نه برندهای بین المللی دیگر در کی یف شعبه ندارند
.
IMG_5215بلوار شوچنکو، عمود به خیابان خرشاتیک
.
IMG_5210Arena پاتوقی معروف در کی یف است، تجمعی از رستوران ها و مراکز تفریحی شبانه
.
IMG_5375کلیسای سنت آندرو بر بالای یکی از نقاط مرتفع شهر
.
IMG_5391نمایی از خیابان زیبای آندریوسکی که به موماخ (مونت مارتی) کی یف معروف است
.
IMG_5363بازار سوغاتی محله آندریوسکی
.
IMG_5395تندیسی معروف در محله آندریوسکی با نام After Two Hares Characters
.
IMG_5529نماد میدان استقلال
.
IMG_5269یکی از تندیس های “کوچه چشم انداز” یا Landscape Alley که از زیباترین مسیرهای کی یف است
.
IMG_6157خیابانی در حدفاصل ایستگاه قطار تا بلوار شوچنکو
.
IMG_6025میدان اروپا در منتها الیه شرقی خرشاتیک
.
IMG_6014دورنمایی از یادبود دوستی میان اوکراین و روسیه از داخل یکی از پارک ها
.
IMG_6305یکی از چشم اندازهای کی یف مشرف به بخش شرقی شهر و رود دنیپر
.
IMG_6322بدون شرح
.
IMG_6351بدون شرح
.
IMG_6272یک تاتر فضای باز در پارک مجاور استادیوم دینامو کی یف
.
IMG_6288گروهی در حال تمرین نمایش بودند و تعدادی هم تماشاگر
.
IMG_6302همیشه دوست داشتم که این رقص را بلد بودم. حتی نامش را هم نمیدانم!
.
IMG_7056نمایی از چند ساختمان تاریخی، انصافا اثری از حال و هوای شهرهای کمونیستی نیست
.
IMG_7057نمای یک ساختمان قدیمی
.
IMG_7097و باز هم خیابان مورد علاقه من
.
بر اساس توصيه دوست خوبمان “شهريار”، سري هم به ساختمان House with Chimaeras زديم و بنايي را ديديم كه اثري ديدني و زيبا بود. گويا معمار اين بنا Władysław Horodecki، ساختمان راه آهن تهران را نيز طراحي كرده است و البته گویا طي يك برنامه شكار ببر در آمل، در یک حادثه می میرد و در ايران دفن می شود.
IMG_7039نمایی عمومی از ساختمان
.
IMG_7032جزئیاتی که مرا یاد آثار گائودی می انداخت
.
IMG_7042معماری علاقه مند به حیوانات که در راه شکار هم جان باخت!
.
يكي از اين روزها را نيز البته به اتفاق محمدرضا دوست آرش و دوستان ديگر ايراني مقيم كي يف، به اطراف شهر كي يف رفتيم و از بودن در طبيعت لذت برديم. منصفانه نيست اگر از دستپخت فراموش نشدني محمدرضا نگويم و اعتراف نكنم كه غذايي كه پخت، فوق العاده بود!
IMG_5679محمدرضا دوست نازنین و هنرمند
.
IMG_5656حامد دوست دیگر مقیم کی یف
.
IMG_5663نمیدانم کجای بوقلمون بود، اما بی نظیر بود!
.
IMG_5676بدون شرح!!!
.
رقص در آب
يكي از اصلي ترين لذت هايي كه در كي يف تجربه كردم اين بود كه بالاخره طلسم طولاني نديدن “باله” برايم شكسته شد و براي نخستين بار در عمرم اجراي زنده يك نمايش باله را ديدم. اين نمايش در سالن اپراي شهر برگزار شد و روايت گر يك داستان عاشقانه سه ضلعي بود. در بخش اول اين اجرا داستان روابط ميان دو عاشق و يك معشوق روايت شد كه انتهاي اين بخش با تراژدي مرگ دختر همراه بود و در بخش دوم هم داستان تعلق روحي يكي از دو عاشق با معشوق در پس از مرگش به اجرا درآمد.
حسي كه من از ديدن رقص باله داشتم، بي نهايت حسي عميق و دوست داشتني بود. حركاتي كه بالرين هاي اين نمايش اجرا مي كردند، براي من تداعي گر رقص در آب بود. شايد نتوانم با كلام، اين حس را درست منتقل كنم، اما نرمي و زيبايي حركات بدن بازيگران در قاب صحنه، مثل اين بود كه آنها گويي در يك آكواريوم بزرگ در حال حركت اند و رقصي زيبا را اجرا مي كنند. بي شك من بعد از اين، يك مشتري پر و پا قرص نمايش هاي “باله” خواهم بود.
Dance (1)نمایی از بیرون ساختمان اپرا
.
Dance (2)نمایی از بخش دوم اجرا
.
Dance (3)یکی از بالرین ها
.
Dance (4)نقش های اصلی بر عهده این دو بود
.
موزه مردم شناسي
چهارشنبه برنامه اي غير از برنامه هاي هر روزه را در پيش گرفتيم. بنا به توصيه محمد و تاكيد آرش به موزه مردم شناسي به نام Pirogovo Open-Air Museum در فاصله حدودا ٣٠ كيلومتري كي يف رفتيم. وسعتي بسيار بزرگ كه در آن وضعيت زندگي مردم را به صورت شبيه سازي در ابعاد واقعي در قرون مختلف به تصوير كشيده اند و به بازديد كننده فرصت آشنايي با روند تاريخي اوكراين را داده اند.
شباهت اين مجموعه با موزه روستايي گيلان بسيار زياد بود، اما از لحاظ وسعت، اينجا بزرگ تر بود. ضمن اينكه در مجموع، به نظرم توجه به جزئيات هم در اين موزه بيشتر و كامل تر بود. جذاب ترين بخش اين بازديد چند ساعته، فرصت عكاسي بود كه با وجود ساختمان هاي زيبا، مناظر و چشم اندازهاي چشم نواز، طبيعت روح انگيز و آب و هواي ارديبهشتي، اين لذت براي من دو چندان شده بود.
Museum (1)بدون شرح
.
Museum (2)بدون شرح
.
Museum (13)بدون شرح
.
Museum (5)نمایی از یکی از خانه های روستایی
.
Museum (3)نمایی از داخل یکی از خانه ها
.
Museum (7)چقدر نوشیدن چای در چنین فضایی لذت بخش است!
.
Museum (4)تنوع و زیبایی گل ها مدهوش کننده بود
.
Museum (6)گل آفتابگردان من را یاد پدرم می اندازد…
.
Museum (9)صحنه ای که چشم تیزبین آرش من را متوجه آن کرد
.
Museum (10)چهره هایی که محبت در آن ها موج می زند
.
Museum (8)و االبته خجالت
.
Museum (11)بدون شرح
.
Museum (12)بدون شرح
.
Museum (16)بدون شرح
.
Museum (18)بدون شرح
.
Museum (14)بدون شرح
.
Museum (17)اسبی که واقعا زیبا بود
.Museum (15)بدون شرح
.
Museum (19)بدون شرح
.
ناگفته هاي كي يف
و اما آنچه كه مي خواهم بگويم بخشي از استنباط من از شهر كي يف است كه بعضي از آنها حاصل همفكري و تبادل نظر با آرش، بعضي از آنها حاصل درك شخصي و بعضي ديگر بر اساس شنيده ها است.
– ارتباط: برقراري ارتباط و هم كلامي با آدم ها در اين شهر بسيار ساده اتفاق مي افتد. در هر نقطه از شهر مي توان خيلي سريع با افراد هم كلام شد و گپ و گفتي انجام داد. به نظرم شايد مهمترين علت اين موضوع، عادت مشابه آنها با ما براي تبادل نگاه و چشم در چشم شدن باشد.
– ارزاني: كي يف شهر ارزاني است. اگر از بنزين و كرايه هاي ماشين بگذريم، مابقي چيزها يا هم قيمت با تهران و يا ارزان تر از تهران است. قيمت برخي از كالاها نيز باور نكردني است!
– فقر: اينجا يك جنس خاص از فقر وجود دارد. شايد نتوان در لايه اوليه اين فقر را يك فقر مالي دانست، چرا كه اتفاقا اكثر مردمان كي يف ظاهري مناسب و آراسته دارند. اما شايد بتوان ريشه اين فقر را در گذشته ها دانست. چيزي شبيه به عدم اعتماد به نفس، حقارت، ترس و مواردي از اين دست كه آثار آن امروز، منجر به وضعيت فعلي مردم شده است. البته در ظاهر واقعا همه چيز بسيار چشم نواز است، اما انگار يك چيزي كم است. انگار كي يف و مردمانش مثل دختري زيبا است كه رفتار نامناسب و تحقيرآميز يك نامادري، او را به موجودي منزوي و بي اعتماد به نفس تبديل كرده باشد. حال آنكه او غافل از اين است كه شايسته ترين دختر شهر است… (چقدر شبيه سيندرلا شد!). گاهي بي نهايت دلم براي كي يف و مردمانش مي سوزد!
– شباهت با ايران: غريبه نوازي، فساد مالي در برخي از نظام هاي سازماني، تلاقي نگاه بين آدمها، مشكلات اقتصادي، بحران هاي منطقه اي، فضاهاي شهري و گاها معماري (معماري پهلوي)، رفتارهاي اقشار متوسط جامعه نظير راننده تاكسي ها و بسياري موارد ديگر، اين حس را بسيار تقويت مي كند كه خيلي چيزها بين ايران و اوكراين (و البته كشورهاي بين آنها شامل تركيه و يونان) شبيه است.
– داستان ميدان اصلي شهر: از بعد از انقلاب كي يف، گروهي از فرصت طلبان بي خانمان در قلب شهر كي يف اتراق كرده اند و نه تنها اجازه نداده اند كه آثار شورش هاي خياباني از اين ميدان برچيده شود، بلكه براي خود امكاناتي را فراهم كرده اند و حسابي در اين نقطه از شهر جا خوش كرده اند. ما در بازديدي كه در دو روز اول از اين ميدان كرديم، بيشتر لايه سطحي اين ماجرا را ديديم. اما وقتي در شب سوم با آرش در لابلاي اين تسخيركنندگان قلب كي يف قدم مي زديم، به درك متفاوتي از اين ماجرا رسيديم. اين افراد ميدان مركزي شهر را با اندكي پيشروي به سوي ٤ طرف اصلي (شبيه به علامت “مثبت” در رياضي) در اختيار دارند. دور تا دور اين منطقه با لاستيك و بلوك و فنس و غيره مسدود شده و تردد مردم و گردشگران از هر سوي ميدان به سوي ديگر از طريق عبور از فضاهايي است كه شبيه به ورودي يك شهرك، در ٤ طرف اين علامت مثبت ايجاد شده است. هر ورودي براي خود يك يا دو نگهبان دارد. تردد ساكنين اين منطقه خودمختار توسط نگهبانان ثبت مي شود. آنها در همين فضايي كه در اختيار دارند، با تجهيزاتي بسيار اوليه، براي خود امكاناتي را فراهم كرده اند كه واقعا جالب، مضحك و البته تفكربرانگيز است. آنها جدا از چادرهايي كه براي اقامت خود در اين مثلا شهرك برپا كرده اند، فضاهايي براي تجمع، عبادت، ورزش، آموزش هاي نظامي، پخت و پز، نگهباني و… ايجاد كرده اند!!! البته همه چيز با امكانات اوليه ايجاد شده است، اما همين توجه به نيازها حكايت از اين دارد كه اين گروه قصد ندارد واقعا بدون دريافت باج از دولت، دست از اين تصرف بردارد. بايد ديد تدبير رييس جمهور شكلات ساز اين كشور در برخورد با اين گروه چيست؟ شايد او در انتظار سرمايي زودرس باشد!
ديدن اين وضعيت و فرصت طلبي اين گروه از مردم، بسيار من را ياد اوضاع بم بعد از زلزله انداخت. جايي كه بسياري از فرصت طلبان آواره خود را در ميان مالباختگان و داغ ديدگان زلزله جا زده بودند و فضايي مسموم را به وجود آورده بودند.
– روزه هاي طولاني: اذان صبح در كي يف اندكي بعد از ساعت ٢ بامداد بود و اذان مغرب حوالي ساعت ١٠ شب! يعني چيزي نزديك به ٢٠ ساعت روزه…؛ خدا به ساكنين مسلمانش رحم كند!
– پل پاتون: يك پل مهم و تاريخي بر روي رود بسيار عريض كي يف قرار دارد كه در زمان ساخت در جهان منحصر بفرد بوده است. در این پل از هيچ پيچ و مهره اي استفاده نشده و در قسمت بالايي آن نيز هيچ كابل نگهدارنده اي نيست. اتصالات اين پل تماما توسط جوش انجام شده است. ساخت این پل به سال های 1941 تا 1953 باز می گردد و نام آن از نام سازنده همین پل گرفته شده است.
– رود: گويا رود دنیپر عريض ترين رود اروپا است. در قسمت شمالي شهر كي يف عرض اين رود به ١٤ كيلومتر مي رسد!
– مادر وطن: مجسمه معروفي در كي يف به نام Rodina Mat (Motherland) وجود دارد که اهالی کی یف به آن Big Mama می گویند. این مجسمه بسيار بزرگ است و ظاهري جذاب دارد و از هر دو سوی رود قابل مشاهده است. انگار اوكرايني ها به اين مجسمه علاقه زيادي دارند. فرصت نشد تا از نزديك از اين مجسمه بازديد كنيم.
– قدمت و بزرگي: كي يف شهر بزرگي است. اين شهر هفتمين شهر بزرگ اروپا (پس از شهرهای استانبول، مسکو، لندن، سن پترزبورگ، برلین و مادرید) است. از لحاظ قدمت نيز اين شهر تاريخ طولاني و قابل توجهي دارد. در افسانه ها اين شهر توسط سه برادر در حوالی قرن هفتم میلادی بنا شده است كه نام شهر نيز از نام يكي از آنان به اسم “كي” گرفته شده است.
– مترو: مدل ايستگاه هاي متروي كي يف خيلي جالب است. از درب ايستگاه كه وارد مي شوي، بدون هيچ پيچ و خم اضافي به كنترل بليط و بعد از آن به پله برقي مي رسي. پله برقي هاي بسيار بسيار طولاني و ممتد را كه طي مي كني، به سالني مي رسي كه متروها در دو طرف آن در دو مسير رفت و برگشت تردد مي كنند. بعني ساده ترين نقشه ممكن بدون هيچ گونه پيچ و خم اضافه! اين گونه نيست كه براي رفتن از سطح زمين به عمق آن از تركيب چند پله برقي كوتاه استفاده شده باشد، بلكه تعداد پله برقي ها كاهش يافته و به جاي آن طول پله برقي ها خيلي افزايش يافته است.
نكته جالب ديگر هم استفاده از اعداد در كنار نام عادي براي خطوط مترو و نام ايستگاه ها است. مثلا عدد خط قرمز ١ است و عدد ايستگاه خرشاتيك در اين خط ١٢٠ است. همين طور ايستگاه هايي با نشان عددي ٣١٧ يا ٢٢٠ در خط هاي ديگر وجود دارد.
مشكل بزرگي كه در متروي اين شهر وجود دارد، اين است كه وقتي در مترو هستي و به ايستگاه مي رسي، به سختي مي توان فهميد كه در كدام ايستگاه هستي، چون تنها در يك يا دو نقطه نام ايستگاه بر روي ديوار نوشته شده كه با توجه به تجمع مردم، چندان قابل مشاهده نيست.
– آرش: تقريبا تمامي افراد اوكرايني كه با آنها هم كلام شديم آرش را مي شناختند؛ البته نه نوع نورآقايي، بلكه خواننده ايراني! او چهره اي شناخته شده است و جزو خواننده هاي محبوب كي يفي ها محسوب مي شود.
– پليس: هم در زمان ورود و هم در زمان خروج، پليس اوكراين خيلي نسبت به مليت ايراني حساس بود و چند بار مدارك و مستندات را با دقت بررسي كرد. گويا هم مرزي اوكراين با محدوده شنگن و تلاش ايرانيان براي ورود به اين محدوده، حساسيت پليس اوكراين را بالا برده است.
IMG_6152پله های تمام نشدنی مترو، شاید بیش از 200 پله
.
IMG_5640مجسمه مام وطن از سمت غربی رود
.
IMG_5686و نمایی از روی پل پاتون از مجسمه Big Mama
.
وداع در ايستگاه قطار
پايان سفر كي يف براي من در ايستگاه قطار بود. من در بعدازظهر پنجشنبه كي يف را با قطاري “شب رو” به سوي ورشو پايتخت لهستان ترك كردم. اين خداحافظي با همراهي آرش و دوستان قديمي او (و جديد من) محمدرضا و حامد تا كنار قطار انجام شد.
IMG_3481عکس یادگاری قبل از خداحافظی
.
IMG_3480و ایستگاهی که بر خلاف شهر، بوی کمونیسم می داد!
.
من به ورشو رسیده ام. اما خاطرات کی یف هنوز در ذهنم پر رنگ است. كسي چه مي داند، شايد وسوسه كي يف خيلي زود من را دوباره به اين شهر بازگرداند!
.
* کی یف

بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات