5 روز است که در کی یف هستیم. دیشب احساس می کردم که آرام آرام توانسته ام این شهر را لمس کنم. آنچه که در این شهر دیدم و تجربه کردم، به گمانم حسی منحصر بفرد باشد که فقط در مختصات کی یف و اوکراین می توان آن را درک کرد. بارها پیش آمده که در بعضی از شهرهای اروپا حس مشابهی را تجربه کرده ام (کرده ایم). اما از سر بعضی از شهرها فقط یکی هست!
به گمانم “باران”های این شهر بهترین نماد این شهر است. درست در چند لحظه آغاز می شود، بی هیچ مقدمه ای به رگبار تبدیل می شود و بعد از دقایقی بارش رعدآسا، تنها در چند ثانیه متوقف می شود و چند لحظه بعد از آن هم آفتاب، چشم را می نوازد. اینجا انگار فرآیندها حذف شده اند! مسیرها وجود ندارند! همه چیز سریع و ناگهانی اتفاق می افتد. این ویژگی اینجاست که به آب و هوا هم سرایت کرده است…
ما در این چند روز مثل فردی خسته که خود را بر روی مبلی راحتی رها می کند، خود را در شهر کی یف رها کردیم و اجازه دادیم که شهر تصمیم بگیرد که ما چه را ببینیم و کجا را تجربه کنیم. حتی نقشه شهر را هم نگرفتیم!
کی یف بر روی هفت تپه واقع شده است. لذا بسیاری از خیابان های این شهر سربالایی و سرپایینی دارد. بر روی بسیاری از بلیندی های مرکزی شهر، پارک و فضای سبز احداث شده است که فضاهایی زیبا را به وجود آورده و محلی مناسب برای استراحت و تفریح مردمان اینجا است. یک رود، کی یف را به دو بخش شرقی غربی تقسیم کرده است و اغلب چشم اندازهای شهر از بالای بلندی های روی تپه ها، تصویر رود را نیز در بر دارد. خیابان خرشاتیک و میدان استقلال که قلب کی یف محسوب می شود در نیمه غربی رود واقع شده است و همین نیمه تقریبا تمام دیدنی های مهم تاریخی شهر را در بر گرفته است.
با اینکه خیابان خرشاتیک مهمترین خیابان شهر است، اما من واقعا به خیابان Volodymyrs’ka علاقه مند شدم. حسی که در این خیابان داشتم در هیچ جای دیگر شهر تجربه نکردم. خیابانی که سالن اپرای شهر هم در آن واقع شده است و پر است از کافه و رستوران و برندهای ماشین و مراکز تفریحی شبانه و البته مردمانی که به این خیابان هویت می دهند.
کی یف دوست داشتنی است، اما عاشقش نمی شوی! در کی یف می توان لذت برد، اما لدت هایش عمیق نیست. کی یف خیلی شهر خوبی است، خیلی؛ اما فقط همین! کی یف مثل یک موسیقی است که کاملا ساز و نوایی منحصر بفرد دارد و هرگز شبیه به آن را نشنیده ای و شنیدنش حسابی تو را به وجد می آورد، اما این موسیقی نیست که بتوان آن را همیشه گوش کنی و هنوز تشنه شنیدنش باشی… (کاملا اتفاقی نمیدانم چرا یاد “فرامرز عاصف” می افتم!)
اینجا زمانی دروازه ورودی شهر کی یف بوده است: Golden Gate
.
این بخشی از اقامتگاه زابوروفسکی براما در مجموعه کلیسای سنت صوفیا است
.
نمایی از کلیسای بسیار زیبای سنت صوفیا که ثبت جهانی شده است
.
چشم انداز خیابان ولودیمیرسکی
.
در یکی از پارک های مرتفع شهر
.
در یکی از پارک های مرتفع شهر
.
.
لحظاتی پس از بارش دیوانه وار باران؛ بازگشت آفتاب
.
اعتراض به شکنجه طرفداران فرقه ای تازه ظهور کرده در چین
.
نمایی کلی ورودی خیابانی که خانه ما در آن قرار دارد، که البته در تصرف یوگایی هاست!
.
و مترویی عمیق که هرگز تا به حال شبیهش را ندیده بودم
.
نمایی از خیابان مورد علاقه ام. ویژگی جالب این خیابان این است که سطح رویی و نزدیک به خیابانش قدیمی است و لایه بعدی آن نوساز است. هرگز در شهرهای دیگر چنین چیزی را ندیده بودم. معمولا برای خیابان ها و ساختمان های قدیمی یک حریم بصری در نظر می گیرند که برای این مورد اتفاق نیافتاده است
.
پیاده روی عریض خیابان خرشاتیک
.
و نمایی از سوی دیگر خرشاتیک منتهی به میدان
.
سلام .خیلی هم خوب .سپاس از معرفی صوتی تصویری این شهر جدیدن معروف !:)
عکسها با شکارچی همزاد است و گاها زاویه ای متفاوت یا عکسی خاص !
ایشالا همیشه در سفرهای ناشناخته
سلام. ارادتمندم
آره، ما از عکسهایی که در مطالبمون استفاده کردیم بی خبر بودیم، بعد از دیدن مطلب متوجه تشابه بعضی از سوژه ها شدیم!
سلام و سفرتان خوش
یک توصیه
معماری است به نام Władysław Horodecki که اوکراینی است و آثار فراوانی در اوکراین و اروپا دارد. که معروفترینش House with Chimaeras است . البته مهمتر آنکه این معمار در ایران دفن شده و ساختمان راه آهن تهران کار ایشان است و جالبتر آنکه ایشان شکارچی بوده و به شکار بیشتر علاقه داشته تا معماری و در آخرین شکار خود برای ببر در آمل ، با یک حادثه می میرد.
به نظر بد نباشد که از آثار ایشان تصویر برداری کنید. https://en.wikipedia.org/wiki/Vladislav_Gorodetsky
سلام
بینهایت از پیشنهادات ممنون شهریار جان. مطالعه کردم، خیلی عالی بود
امیدوارم برسیم بریم ببینیم!
عکس ها عالی بودن.خیلی خوب.لذت بردم
پیروز باشید
سلام
ارادتمندم، ممنون
سلام به مجید و آرش.
اکراین رو که 20 ساله دوست دارم ببینم و دارم از خوندن این گزارشها لذت میبرم اما چیزی که برام هیجان انگیزش میکنه دیدن تشابه نگاه و تفاوت زاویه دید دو تا از بهترین دوستامه که دارن همزمان به یه موضوع نگاه میکنن.
خیلی وقته که آرزو داشتم دو سفرنامه از یک مکان از دو مسافری بخونم که دیدگاه و سبک سفرشون رو دوست دارم.
خسته نباشید رفقا :)))
سلام فرشته جان
امیدوارم که هرچه زودتر قسمتت بشه ببینی اوکراین رو
با یک بخش تشابه کاملا موافقم، اون هم تشابه در دید عکاسی برای پیدا کردن سوژه است. بارها پیش اومد که به طور اتفاقی هر دو در یک لحظه یک سوژه رو با هم دیدیم! اما فارغ از این تشابه فکر کنم اونقدر تفاوت در زاویه نگاه و حس و علایق وجود داره که از دیدن گزارش هر کدوم، به درک متفاوتی رسید.
ممنون از تو
سلام آقاي عرفانيان
خيلي خيلي ممنون. عالي بود دست شما درد نكنه 🙂
به نظرم فضاي شهر يكم شبيه مسكوئه، طرح و رنگ ساختمونها و كليساها، مخصوصا مترو كاملا شبيهِ حتي چراغهايي كه رو نوار وسط كار شده …
چه پياده روي عريض و باحالي داره . مبلمان شهري شون تو چه حال و هواييه؟
اين خورشيد جاي ديگه اي هم بود؟ مفهوم خاصي داشت؟ شبيه ساعت خورشيديه سرقبرآقاست
كي يف چند ساله ست؟ بافت شهري از دوره قبل از كمونيستها هم داره كه حال و هواي اصيلتري داشته باشه؟
پاراگراف آخر رو خوب حس كردم. در مورد آدمها هم صدق ميكنه. گاهي پيش مياد يكي از كنارت رد ميشه و اسير رويات ميكنه و برعكس با بعضي آدمها بي هيچ دليلي ارتباط خاصي حس نميكني يا خيلي عادي هستن. شايد شهرها هم اينطورين
خيلي سوال كردم ببخشين. مشتاقانه منتظر ادامه سفرنامه هستم
خوب و خوش باشين
سلام
خواهش می کنم، لطف دارید.
بی شباهت نیست، اما به نظرم تفاوت ها اساسیه. درکی که من از مترو مسکو دارم با متروی اینجا خیلی متفاوت هست. باز هم میگم که شباهت های زیادی وجود داره
از لحاظ مبلمان شهری اینجا چندان قوی نیست. البته تقریبا همه جای شهر میشه نیمکت هایی رو برای نشستن پیدا کرد
راجع به خورشید باید بگم که من جای دیگه ای ندیدم مشابهش رو و اطلاعاتی راجع بهش ندارم
کی یف قدمت زیادی داره. کلیسای سنت صوفیا مربوط به بیش از 1000 سال پیش هست. افسانه هایی هم که راجع به این شهر هست قدمت بسیار طولانی برای این شهر متصور هستند. مردم از حدود 20 هزار سال پیش به اینجا می آمدند و شواهد تاریخی هم قدمت این شهر رو به قرن 4 میلادی مرتبط می کند. بخش های مختلف شهر حال و هوای متفاوتی داره. حداقل در این هوای مطبوع حس و حال کمونیستی چندان وجود نداره!
ممنون از شما
مجید جان خیلی زیبا نوشتی خیلی . دوست داشتم همراهتان بودم. شاید وقتی دیگر.
ممنون از تو علیرضا
به امید وقوع هرچه زودتر این همسفری…
وبازهم مثل همیشه خاصه خاصه خاصه.پاینده باشید مجیدخان.خودمونیم آرش چندتاعکس به شمابدهکاره .تعداد عکسهایی که شما از آرش گرفتیدخیلی بیشتراز اون عکسیه که اون ازشماگرفته.البته باید مدارای سن وشالش رو کنیم چاره ای نیست.
امیدوارم همیشه سالم واستوار کنارهم سفرهای خوبی روتجربه کنید
سلام
ممنون از شما. آرش هم عکس های خوبی گرفته از من و ثابت کرده که هنوز جوونه!
لطف دارید
سلام آقای عرفانیان
نمیدونم نظر من رو می خونید یا خیر،البته با توجه به سال91 که این مطالب را گذاشتید میگم.جسارت نمیکنم.من عاشق سفر هستم و همیشه سفرنامه های شما رو می خونم و حساس میکنم که خودم اونجا هستم چون خیلی زیبا از سفرتون میگید.من به شما حسادت میکنم خوش به حالتون امیدوارم هرجا که نرفتید را بتونید برید و ببینید.من فقط یک بار استانبول رفتم.دعا کنید ما هم بتونیم سفر کنیم به ایتالیا فرانسه و… موفق باشید
سلام به شما
من همه نظرات رو میخونم. حتا نظرات مطالب چند سال قبل، چه برسد به این مطلب که جدید هست. از این که من رو همراهی می کنید ممنونم. حسادت که البته واژه مناسبی نیست، اما یقین دارم اگر برای سفر کردن به عزم واقعی و جدی برسید، شک نکنید که همه چیز فراهم میشه. همه چیز! مهم اراده اولیه است…
مثل همیشه خوب و سرراست…
ممنون مجید جان.
وقتی میدانی که باران بیوقفه و ناگهانی، کوتاه است و زودگذر، آهسته و باحوصله قدم میزنی. نمیدوی. از خیس شدن فرار نمیکنی و پناهراهی نمیجویی! مثل تصویر بالا (بارانهای بیوقفه و ناگهانی) آرام و بیدغدغه، زیر باران راه میروی…
واقعن؛ «مردم از حدود 20 هزار سال پیش به اینجا میآمدند»؟!! آیــــــااا؟
حق با توست، اما چه حیف که در دست داشتن دوربین اجازه نداد که درست و حسابی خیس بشیم…
اسناد و مدارکش موجوده، ارائه کنم!؟
سلام بازم ممنون از عکسهای زیباتون
میشه لطفا چند مرکز خرید خوب و مناسب رو که تشریف بردید معرفی کنید و این که کلا اونجا برای خرید و یادگاری چه چیز مناسبی داره ، غذای محلیشون رو هم میل کردید ؟ من آخر هفته عازمم اگه خدا بخواد
سلام. ارادتمندم
واقعیت اش ما بجز خیابان خرشاتیک، جای دیگه ای رو نرفتیم که هدف خرید در اون داشته باشیم. لذا در این خصوص اطلاعاتی ندارم. ولی درست پشت ایستگاه مترو خرشاتیک، یک رستوران اوکراینی هست که سلف سرویس هست و واقعا ارزش چند بار تجربه کردن رو هم داره
سلام آقا مجید عزیز
دیروز از کیف برگشتیم ، فقط می تونم بگم عالی بود همه چیز ممنون از شما به خاطر توضیحات و عکسهای زیباتون ، آپارتمان ما هم دقیقا پشت همون عکسی که در تصرف یوگایی هاست بود و موقعیتش عالی بود ، سه نوبت هم تو همون رستوران اوکراینی نزدیک خونه غذا خوردیم و چقدر غذا و …. ارزون بود ….. خوش گذشت بازم ممنون
سلام
رسیدن بخیر. خوشحالم که از روزهای سفر لذت بردید. امیدوارم از قهوهی کافههای سیار هم تست کرده باشید.
بله اونم تست کردیم چقدر هم زیاد بود اون ماشین ها و به نوعی جاذبه توریستی هم بود، به خاطر همراهی دوست صمیمی که تو اوکراین زندگی می کنه هر چیزی رو مربوط به این کشور زیبا می شد تست کردیم و لذت بردیم
بسیار عالی
به امید سفرهای پر بار و پر هیجان بعدی