• Menu
  • Menu

دوبی در 13 نما

از 6 تا 10 May یعنی 16 تا 20 اردیبهشت دوبی بودم. دلیل سفرم حضور در بیستمین نمایشگاه گردشگری دوبی با نام ATM بود. 4 روز فشرده که از صبح تا شب فقط کار بود و یک نصف روز که برای استراحت گذشت و یک نصف روز که با دوستان مقیم دوبی گذشت، چکیده این سفر بود. قبل تر هم نوشتم که این سفر دید من رو نسبت به دوبی عوض کرد. تا قبل از این سفر هیچ دید مثبتی نسبت به این شهر نداشتم. اما دیدن برنامه ریزی مسئولین این شهر و این کشور من رو به شدت تحت تاثیر قرار داد. به هر حال بعد از این از پیش اومدن سفر دوبی ناراحت نخواهم بود! در 13 نما بخشی از روزهایی که اونجا بودم رو به تصویر کشیده ام.

نمایی که صبحها و عصرها رو با این نما شروع میکردم. این نمای مقابل درب اصلی نمایشگاه بود

.

قهوه عربی، خرمای ابوظبی و حلوای اماراتی؛ وای که چقدر لذیذ اند. تقریبا هر روز ازشون بهره مند میشدم!

.

یکی از شبها بعد از نمایشگاه رفتیم شام. بخشی از میزهای رستورانی (فودکورت) که رفتیم، مربوط به مشتریانی بود که مواد خام رو از یکی از رستورانهای فودکورت می گرفتن و همونجا سر میز با اجاقهای کوچک می پختن!

.

اقامتگاهمون یک هتل آپارتمان بود و امکانات اولیه ای مثل مایکروویو، اوون، چای ساز، یخچال، لباسشویی و… رو در اتاق داشتیم. تصمیم گرفتیم صبحانه ها رو با سلیقه خودمون بخریم و در اتاق بخوریم. این یکی از صبحانه هایی است که در طول 4 صبح خوردیم. وافل، اسپری خامه و عسل! در 3 نما این صبحانه لذیذ رو به تصویر کشیدم. فراموش نکنید که وافل باید گرم باشه…

.

بعد از افزودن خامه

.

و این هم نتیجه فراموش شدنی

.

پرنده ای که در همه غرفه های ابوظبی در نمایشگاه های مختلف حاضر هست و مردم باهاش عکس میگیرن

.

بالاخره 4 روز کار تموم شد. شب آخر رو رفتیم بیرون. در سفرهای قبلی نشده بود که عکس خوبی با بلندترین برج دنیا بگیرم. ولی داشتن یک همسفر عکاس این بار این شانس رو به من داد!

.

آبنماها و فواره هایی که چندان نیاز به توصیف نداره. البته این بار تنظیم بین صدا و آب، مثل دفعات قبلی نبود. گاهی پیش می یومد که آهنگ یه چیزی می نواخت و آب واسه خودش بالا و پایین میشد، بدون هیپ هماهنگی با آهنگ!

.

این بار هر نیم ساعت یک بار برنامه فواره ها اجرا میشد (دفعه پیش هر 20 دقیقه یک بار بود). از 5 دقیقه قبل از شروع هر نوبت، این فلش لایت ها چشم نوازی می کردن

.

کانسپت این عکس رو دو ساله که با خودم دارم، اما هنوز نتونستم اون چیزی که دوست دارم رو بگیرم. مردی با لباس عربی در کنار برج عربی خلیفه. کاش بهش میگفتم که به برج نگاه کنه که “اگال” مشکی و “شفیه” سفیدش کامل در عکس می افتاد. البته نمیشد در حالیکه داشتم با موبایل عکس میگرفتم، بهش بقبولونم که عکاسم و راضی اش کنم که فیگرهای مورد نظر من رو بگیره!

.

اینجا امارات مال هست. اشتباه نشه، ما از یک درش وارد شدیم و از در دیگه خارج شدیم و کل حضورمون کمتر از 3 تا 4 دقیقه بود. اما این نمای خوبی بود برای ثبت که البته “مسیح” دوست همسفرم بهم نشون داد.

.

المندی یک رستوران زنجیره ای هست توی دوبی که غذاهاش رو معمولا با دست می خورن. انصافا کیفیت غذاهاش هم خیلی خوب بود. توی پرواز تهران- دوبی خانمی که کنارمون نشسته بود، بهمون توصیه کرد که انصافا توصیه خوبی بود. ناهار روز آخر رو رفتیم اینجا. جای دوستان خالی!

.

بدون عکس!

بعد از ناهار با مسیح و دوستش (که دوبی زندگی میکنه) و دوستم (که اونم دوبی زندگی میکنه) 4 نفری رفتیم Irish Village که بسیار جای جالبی بود. انگار وارد قلب اروپا شدیم. باور نکردنی بود برای من. و چقدر دور هم نشینی لذت بخش و خاطره انگیزی شد. دوستای من و مسیح با هم آشنا شدن و من و مسیح هم با دوستای همدیگه! و چه جمع جوری شد یهو. گپ زدنمون تا نزدیکیهای ساعت پرواز طول کشید. یک پایان خوب برای یک سفر سراسر کار!

.

چرا دوبی را پسندیدم؟

این مسائل در این سفر باعث شد تا نظرم نسبت به دوبی عوض شود:

– دیدن و استفاده از شبکه مترو، سیستم خنک کننده ایستگاه های مترو و هر چیزی که به مترو مرتبط بود

– فهمیدن این موضوع که برگزاری نمایشگاه گردشگری در دوبی از 20 سال قبل شروع شده!

– دیدن و شنیدن پرزنت وزیر کشور امارات برای کاندیداتوری دوبی برای اکسپو 2020

– استفاده از تیم برگزار کننده نمایشگاه انگلیس برای برگزاری نمایشگاه دوبی

– آشنایی با برخی از قوانین اجتماعی موجود در دوبی

– دیدن امکانات تفریحی که در این شهر (و کشور) برای مردم ساخته شده است

– احترامی که مسئولین شهر برای شهروندان قائلند؛ این احترام را از تسهیلاتی که برای آنها فراهم کرده اند می شود فهمید

– آیریش ویلیج؛ که انگار تکه ای از اروپا در دوبی بود!

بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات