شاید بیشترین واژهای که بعضی از دوستانِ کمتر مطلع در مواجهه با من و راجع به سفرهای من به کار میبرند، این باشد: خوش به حالت!
اغلب افراد بدون توجه به سختیهایی که بسیاری از اوقات در سفرها وجود دارد، صرفا به روی خوش ماجرا نگاه میکنند. البته سفر و در سفر بودن موهبتی است که همواره از بابت آن شکر خدای متعال را به جا میآورم، اما برای دوستانی که از سختیهای سفرها بیاطلاعند، نکاتی را در این پست یادآور میشوم. بلکه اینگونه مطمئن شوند که هرکه طاووس خواهد، جور هندوستان را صد البته میکشد…
آمارهایی از سفر
امروز در آخرین ساعات از سفری هستم که 18 روز از آغاز آن میگذرد. مروری بر 18 شبی که در سفر پشت سر گذاشتهام میتواند قابل توجه باشد:
– از مجموع این 18 شب، 15 شب را در اقامتگاه و 3 شب را در مسیر گذراندهام.
– از مجموع 15 شبی که در اقامتگاه گذراندهام، 5 شب را در اتاق مستقل و 10 شب را در اتاقهای مشترک با سایر مسافران گذراندهام.
– در 10 شبی که در اتاقهای مشترک با دیگران بودهام، 2 شب را در تختی از یک اتاق 8 تخته، 1 شب را در تختی از یک اتاق 6 تخته، 3 شب را در تختی از یک اتاق 3 تخته و 4 شب را در تختی از اتاقهایی دو تخته گذراندهام.
– از 3 شبی که در مسیر بودهام، 2 شب را در اتوبوس و 1 شب را در هواپیما گذراندهام.
– در مجموع این 18 شب، صرفا 4 شب سرویس بهداشتی مستقل در اتاق داشتهام و مابقی همه شبها از سرویس بهداشتی مشترک با دیگران استفاده کردهام. (سرویسهای بهداشتی اروپا به طور کل فاقد آب هستند).
– از حدود 53 ساعت پیش که آخرین اتاق خود را در سفر تحویل دادهام، تمام مدت تا این لحظه در راه و فاقد اقامتگاه بودهام.
– در تمام این 18 روز طوری سفر کردهام که کل سفرم شامل هزینههای اقامت، غذا، نوشیدنی (در گرمای بسیار شدید اروپا)، ورودی نمایشگاهها و مکانهای مورد بازدید، حمل و نقل شامل اتوبوس و قطار و ماشین و مترو، هزینههای ارتباطی نظیر موبایل و اینترنت و به طور کلی همه هزینهای که در این سفر کردهام رقمی در حدود 800 یورو بوده است. این یعنی آنکه متوسط هزینه اقامت، خورد و خوراک، حمل و نقل و ورودیهها برای من روزی حدود 44 یورو بوده است.
– در طول این 18 روز، به 9 شهر مختلف سفر کردهام و در آنها اقامت داشته و یا از آنها بازدید کردهام.
– 9 شهری که به آنها سفر کردهام، در 4 کشور مختلف بودهاند.
– در طول این مدت، 3 بار با هواپیما، 4 بار با اتوبوس، 2 بار با قطار و 1 بار با ماشن سواری بین شهرها و کشورها سفر کردم.
– گرمایی که در بعضی از شهرهای سفرم تجربه کردم بی سابقه بود. گرمایی که به شدت شبیه به گرمایی بندرعباس در تابستانها بود.
– سرمایی که در بعضی از شهرها تجربه کردم، سرمایی پاییزی همراه با بارانهای بسیار شدید بود.
– تمام باری که در این سفر به همراه داشتم، بک چمدان کوچک داخل پروازی بود.
– در یکی از شهرهای اقامتم که با هجوم پشهها مواجه بود، در ناحیه پا با بیش از 50 گزیدگی همراه با ورم و خارش جدی مواجه شدم.
– حداقل 2 سایز از لحاظ جسمی وزن کم کردهام.
بسیار سفر باید
اما از همه این سختیها که بگذریم (که واقعا بعضی از آنها عرصه را بر من به شدت تنگ کرد و خستگی مفرطی به همراه داشت)، خدا را از بابت داشتن این فرصت و به دست آوردن این تجربهها شکر میگویم. بدون این سختیها و این تجربهها، من همان آدم 18 روز قبل باقی میماندم و هیچ تجربه جدیدی کسب نمیکردم.
درود بر مجید عزیز
زنده باشی مرد سفر.
حداقل ما میدونیم که این سفرها چه خستگی هایی داره اما واقعا به قول سعدی بسیار سفر باید……
سلام
ارادتمندم
شماها میدونین، چون شماها هم برای کار سفر میکنید.
دقیقا…
No pain. No gain
سلام
مشکل اینجاست که تصور همگان gain بدون pain هست! و گرنه من که اعتراضی ندارم.
تازه بعد از سفر اولین چیزی که میشنوی خسته نباشید نیست .
اینه : خوش گذشت ؟
هرمزگانی ها وقتی یکی حرفهای ناراحت کننده میزنه میگن : گپ دلتنگی مزن
😄😊
سلام
دقیقا، دومین عبارتی که روی اعصاب میره!
راست میگن، گپ دلتنگی مزن!
مجید جان این حسو من هم دارم بعد از هر سفر ولی از توضیح دادن خودم به اطرافیان خسته شدم. معمولا در جواب خوش به حالت می گم انشاالله خدا قسمت شما هم بکنه و در جواب خوش گذشت می گم همون قدر که سر کار به شما خوش می گذره و دیگه بحثی نمی کنم .
از همه مسخره تر سهم خواهی برخی اطرافیان به این خوش گذشتهای واهیه که علاوه بر من حمید رو هم آزار می دن . بگذریم خدا رو شکر که سفر قسمت ماها در زندگی شده، می تونست خیلی چیزهای دیگه بشه مثلل آوارگی واقعی تو وطن خودمون مثل ندیدن و بیرون رفتن از شهرمون می تونست، این سفرها در حالی باشه که ازش لذت نبریم و از سفر متنفر باشیم .
با همه سختیها و مرارتهاش خدا رو شکر هزار بار شکر که عرض زندگی رو زندگی می کنیم.
بعضی وقتها نگاه می کنم می بینم که در یک سال نصفشو سفر بودم و در حالیکه همه روی خط صاف زندگی کردن کلی تجربه پیدا کردم طول همون طوله ولی عرضش زیاده.
خدا را هزار بار شکر
سلام
جواب هایی که تو میدی، شاید جواب های من هم باشه. اما به هرحال شنیدن مکرر و مکرر و مکرر این جملات خیلی آزار دهنده است. به ویژه که معمولا لحن افراد هنگام پرسیدن این سئوال، کمی کنایه آمیز میشود…
نمیدونم چرا کسی به سختیهای کار ما اصلا فکر نمیکنه. من مثلا هیچ وقت به یک فوتبالیست نمیگم خوش به حالت! چون دستمزدش هرچقدر میلیارد هم که باشه، در جوانی باید هر روز بیش از حد عادی ورزش کنه و بعد از میانسالی هم بازنشسته میشه و فراموش میشه! یا هیچ وقت به یک هنرپیشه نمیگم خوش به حالت، چون هرگز نمیتونه یک زندگی عادی رو بین مردم تجربه کنه و لذت ببره… اما برای کار ما هیچ کس به سختیاش فکر نمیکنه و این منصفانه نیست.
همین طوره که میگی. خدا رو شکر که موهبت سفر و تجربه اندوزی (با همه سختیهاش) نصیب ما شده.
سلام
من به طور تصادفی زمانیکه میخواستم درباره بارسلونا مطلب پیدا کنم pageشما رو دیدم و استفاده خوبی کردم از تجربیات شما. و همزمان مطالب سختی سفر شما هم خوندم. هر شغلی سختی و زیبایی خاص خودش را داره. سفر entertainment شما ممکنه تا حدی باشه اما بیشتر شغل شماست پس طبیعیه مشکلات خاص خودش را داره. شاید دلیل ابراز احساسات دیگران اینه که انها به دید شغل بهش نگاه نمیکنند و از این جهت براشون ملموس نیست. مهم اینکه هر کسی از کارش لذت ببره مهم نیست چی باشه و یا اینکه انتظار درک متقابل از سایر افراد داشته باشید. موفق باشید
سلام
امیدوارم مطلب بارسلونا براتون مفید بوده باشه.
حق با شماست. شاید راجع به برخی از شغلهای دیگر هم این مسئله وجود دارد. مثلا وقتی کسی در یک رستوران کار میکند شاید گاهی فراموش میکنیم که رستوران فضای کار اوست و ما به خاطر علاقه خودمان به غذا، حضور او در رستوران را وضعیت مساعدی می دانیم. این قضیه شاید برای مهماندارها، کارکنان هتل، شیرینی فروشیها و… نیز وجود دارد. باید به عنوان یک شغل به اینها نگاه کرد تا بتوان درک صحیحی از ماجرا داشت.
با این حال خدا را بابت اینکه شغلم سفر کردن است، شکر می گویم.
سپاس از شما
درود بر مجيد عزيز
همه اينا كه گفتي حس كردم. اينم اضافه كن كه اين سفرها الزاما تفريحي نيست و وقتي سفر كاري ميري هر لحظه ذهن و فكرت بايد آماده باشه و خستگي نبايد مجالي براي حضور پيدا كنه
من برات آرزو ميكنم هر روز در سفر باشي چون ميدونم چه لذتي ميبري از روبه رو شدن با تازگيها و لمس تجربه ها عليرغم همه سختي ها
خوب و خوش باشي
سلام
قطعا بیش ار 95 درصد سفرهای من، فاقد پسوند تفریحی هست. همون طور که میگی استرسها و سختیهایی که در بعضی از سفرها هست، به حدی هست که هرگز در وطن مشابهش قابل تجربه نیست.
ممنونم از لطفت. سفر ضریب یادگیری رو سه برابر میکنه. یعنی در یک هفته سفر میشه حداقل به اندازه سه هفته زندگی عادی یاد گرفت. و گاهی هم بعضی از سفرها به واسطه سختی هاشون ضریب یادگیری بالاتری دارن…
ممنونم از آرزوهای خوبت
خدا قوت
پاینده باشی مرد!
سلام
کاملا درک میکنم وقتی از یه چیزی خیلی خسته ایم و دیگران با یه حسرتی میگن خوش به حالت خستگی آدم دو چندان میشه، فقط برام خیلی جالب بود که تو این 18 روز فقط 800 یورو خرج کردین که این نشون از تجربه بالای سفرهاتونه، عالی بود…
امیدوارم همیشه تنتون سالم باشه و کوله بار سفرتون به دوش، پیروز باشید.
سلام
حق با شماست. خستگی ضریب میگیره توی این شرایط!
باید به این نکته اشاره بکنم که خوشبختانه یا متاسفانه از لحاظ خوردن نوشیدنی (به طور خاص قهوه) و همین طور خوردن غذا (حداقل یک وعده در روز) اصلا مضایقه نمیکنم و همواره در کافههای خوب و رستورانهای خوب مینوشم و میخورم. مطمئنم اگر راجع به خوردن و نوشیدن کمی ملاحظه کنم، این رقم هم قابل کاهش است…
ممنونم از لطف و محبت شما
مجید عزیز من اینو متوجه شدم که خوش به حالت چون سفر کردن رو بلدی به خاطر همین سختیهاست که از کاری که انجام میدی لذت میبری موفق و پیروز و ثابت قدم باشی
سلام
نمی دونم. این هم یک تعبیره! شاید این طور باشه
سپاس فراوان
سلام
عالی بود مثل همیشه
و ممنون که یاد آور شدید که سفر فقط س ف ر نیست گاهی ص ف ر هم باهاشه !
و خدا قوت به شما و همه عزیزانی که کارشان با سفر گره خورده و خواهد خورد !
همیشه موفق و شاد و سلامت باشید
به امید بهبودی گردشگری ایران
سلام
ارادت دارم. شاید انعکاس نکات مثبت سفر از سوی من، باعث میشه که فراموش بشه که سفر چه سختی هایی داره…
ممنونم از شما
به امید بهبود