مکانهایی خاص برای راندوو
یکی از ویژگیهایی که یک دیدار را خاص میکند، محل ملاقات و دیدار است. خیلی وقتها پیش میآید که با دوستان نزدیکمان مرور میکنیم که اولین دیدارمان کجا اتفاق افتاد.
پیشترها این طور بود که بیشتر، اول دیدار اتفاق میافتاد و بعدتر، رابطه آرام آرام قوام میگرفت. اما این روزها به لطف شبکههای اجتماعی و راههای ارتباط مجازی، خیلی از ارتباطها، اول در دنیای مجازی شکل میگیرد و بعد به دنیای واقعی میآید.
جدا از نکات مثبت و منفی که هر کدام از این دو نوع ارتباط دارد، در نوع اخیر برقراری ارتباط، میتوان کارهای خلاقانهای را برای اولین ملاقات انجام داد. اگر طرفین یک رابطه که تازه در فضای مجازی با هم آشنا شدهاند، کمی اهل ماجراجویی باشند، میتوانند اولین ملاقاتشان را در جایی رقم بزنند که کمتر کسی به آنجا به عنوان مکان ملاقات فکر کند.
مطمئنم که فکر کردن به چنین موضوعی، ایدههای بسیاری را به ذهن میآورد. مکانهای خیلی زیادی هستند که میتوانند تبدیل به مکانی خاص برای راندوو (rendezvous) شوند. به عنوان مثال اگر ملاقات در شهری مثل پاریس را در نظر بگیریم، میتوان در بالای برج ایفل یا در لوکیشن فیلم Midnight in Paris یا در مقابل مجسمه مسیح در کلیسای نتردام و یا در مقابل مجسمه بوسه پسوخه و کوپیدو در موزه لوور قرار گذاشت. به ایران که فکر میکنم، زیر طاق شماره هفدهم سی و سه پل یا زیر دروازه ملل تخت جمشید یا در کنار تریبون سخنرانی در میدان سربازخانه ارگ تاریخی بم یا وسط دره ستارههای قشم و یا زیر طاق برج میدان آزادی تهران برایم خاص و متفاوت به نظر میآید.
همه این مکانها خاص و متفاوت هستند. اما من به خاص بودنی بیشتر فکر میکنم! به نظرم خاصی مکان یک ملاقات مهم و منحصربفرد را میتوان خاصتر کرد. خیلی خوب است که مکان ملاقات با علت دوستی افراد و یا شغل افراد ربط داشته باشد. مثلا اگر طرفین یک راندوو و یا یکی از طرفین این راندوو اهل سفر باشند، آن وقت می توان به گزینهای خیلی خاص فکر کرد. گزینهای که به شدت علاقهمند به تجربه اش هستم…
راندوو در آسمان
به این فکر کنید که اولین ملاقات یک دوستی در آسمان اتفاق بیافتد. یعنی طرفین رابطه، پروازی را در یک مسیر مشابه و در یک ساعت مشابه بگیرند و بدون آنکه همدیگر را در فرودگاه ببینند (باید تلفنی هماهنگ کنند که به طور اتفاقی با هم مواجه نشوند) در یک ساعت مشخص از پرواز، در یک نقطه مشخص از هواپیما (مثلا یک ردیف مشخص از صندلیها و یا با هماهنگی با مهماندار در یک نقطه خاصتر از هواپیما) با هم رو در رو شوند.
.
حال فرض کنید که به طور اتفاقی هر دو نفر غواصی بلد باشند و دیدار اولشان را در زیر آب انجام دهند. یا فرض کنید به قول یکی از دوستان اهل سفر، در دو بالن مجزا در آسمان به هم نزدیک شوند و آنجا همدیگر را ببینند! یا اینکه با دو قایق متفاوت به یک نقطه مشترک در وسط آب بروند و دیدار کنند. به نظرم میتوان ایدههای جذاب و متفاوت زیادی از این دست خلق کرد.
ایده خاص شما برای راندوو کجاست؟!
به موضوع خوبی پرداختی…
خیلی جای تامل داره. احتمالا برای هر کسی پر از فانتزیهای متفاوته
سلام
ممنونم نوید جان. دقیقا؛ اما نگفتی فانتزی خودت کجاست؟!
سلام برادر
من فکر میکنم فارغ از کجای دنیا بودنش، در هر زمان و مکانی که هست، اتمسفر و فضای صحنه برام جذابترباشه!
شاید؛ در امتداد دیوار میراثی به جا مانده از قرنها…
شاید؛ زیر درختی در انتهای مهگرفتهی جادهای خلوت و خیس از نم صبحگاهی!
شاید؛ در کتابخانهای شلوغ و در لابلای کتابها و قفسهها و آدمها، نشستهم روی زمین یا تکیه دادم به گوشهای، چمباتمهزده و غرق در واژهها کتاب را میجوم که اتفاق میافته.
شاید؛ یه غروبی مثل اسکلهی بندر ترکمن. یا یه پگاهی مثل تالاب چغاخور. یا یه عصر آبانماهی خنک و برگریز در باغفردوس…
شاید، شاید، شاید…
وقتی بهش فکر کنی، وقتی واقعاً بهش فکر کنی؛ تصاویر خیالانگیزی از همنشینیهای شیرین دلنشینی ذهنت رو شخم میزنن که شاید هیچوقت از این زاویه و با این منظور بهشون فکر نکردی. واسه همینه که میگم خیلی جای تامل داره!
شاید باید اولین ملاقات، خودش جایی که باید اتفاق بیفته و نباید بهش خط بدی. حتی توی ذهنت… شاید اصلا نباید تصویرسازی کنی تا خودش جای خودش بشینه.
کسی چمیدونه؛ وقتی به خودش باشه شاید حتی توی صف دستشویی یه رستوران بین راهی اتفاق بیفته. یا شاید زیر برج ایفل، وقتی که کسی که بعدها همه کست میشه ازت میخواد که ازش یه عکس بگیری…!
شاید توی صف جشنواره هم اتفاق جالبی باشه. کن یا فجر!!! چه فرقی میکنه. موضوع توی صف بودنه. یا توی یه کنسرت و خیلی اتفاقی…
یا اصلا شاید همهی این تصورات و فانتزیها برای اولین آشنایی طراحی شده و با اولین ملاقات (که موضوع بحث بود) خیلی فرق داره!!!
نمیدونم چرا این سمتی رفتم…
همین که ذهنم رو شناور کردی ممنونم. ببخش اگه فضای ذهنیم اینقد مغشوشه…!
سلام
تك تك مكانهايي كه گفتي انتخابهاي خيلي خيلي خوبي اند و انصافا دوست دارم تجربه شون كنم! هم ديوار و هم درخت و هم كتابخانه و هم اسكله و هم تالاب و البته هم باغ فردوس كه اين آخري رو زياد تجربه كردم و كرديم
اون ديدارهايي كه خودش بايد اتفاق بيافته، خودش ميافته و مطمئنم كه به بهترين نحو ميافته. اما خب! اين نوشته به ديدارهايي ميپردازه كه از نوع برنامه ريزي شده است. وگرنه مطمئنا اتفاقات يهويي كلا يه حس و حال ديگه اي داره…
موضوع صف هم موضوع جالبيه
كلا همون طور كه گفتي ميشه دهها ايده مطرح كرد و از لحظات بيشترين لذت رو بيرون كشيد
مرسي نويد جان، ارادت
مخلص…
سلام مجید جان.خب جواب منو که میدونی. قطعا توو یه کافه ی خاص. فکر کنم توو پاریس!
اینم بگم که این فانتزی که مطرح کردی معمولا برای بیشتر دخترها هست. با خودشون فکر میکنن کاش لحظه های خاص زندگیشون مثلا وقتی کسی که دوسش دارن ازشون خواستگاری میکنه تو یه مکان خاص باشن یه جایی مشابه مواردی که گفتی البته بر اساس علایق آدمها متفاوته یکی دوستدار مکانهای باستانیه یکی دنبال طبیعت و زیباییهاشه یکی دیگه اهل مردمشناسی و فرهنگه …
سلام مریم جان
همیشه قرار توی کافه ها، جذابه! به ویژه اگر توی پاریس باشه و کافه اش هم خاص باشه…
قبول دارم. دخترها بیشتر توی این ماجراها رویاپردازی میکنن. همین چند تا کامنتی که تا الان برای این مطلب گذاشته شده، بجز یکیش، مابقیشون همه اش از طرف خانمها بوده و این حرف تو رو تایید میکنه.
اما خاصی یک مکان میتونه به مکان خواستگاری منحصر نشه. شاید توجه به این فانتزی ها باعث بشه بعضی از دیدارهای خاصی که توی زندگیمون اتفاق میافتن رو به سمتی ببریم که خاطره های موندنی تری بسازیم.
ممنون از تو
مسلما همينطوره كه ميگي. من كه عمريه پيرو همين مكتبم 😉 با همين رويكرد هست كه هميشه سعي كردم مكانهايي كه برام خاص بوده متناسب با سليقه دوستان نزديكم باهاشون به اشتراك بذارم. حس و حال اون زماني كه كنار هم ميگذره با ويژگيهاي مطلوبي كه اون مكان متفاوت داره خاطره پررنگي رو حك ميكنه و خب زندگي همين لحظه ها و خاطره هاست ديگه!
بازم از اين فانتزيهات بنويس. راستش تاحالا فكر ميكردم فقط ما دخترها اينطوري به زندگي نگاه ميكنيم 🙂
چه خوب كه اين طوري هستي و براي خاص شدن لحظاتت تلاش ميكني
به نظرم همه آدمها فارغ از جنسيتشون يه فانتزي هايي دارن. فقط بعضيها بيشتر كنترلشون ميكنن و نميذارن زياد نمودي پيدا كنه. چشم باز هم مينويسم
مجید فکر کنم توی این موقعیت بودی:
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است.
فانتزی من : دفتر کارم + ….
سلام
این موقعیتی که توصیف کردی، دیگه مکانش مهم نیست…
آخه واقعا دفتر کار هرچقدر هم که خوب باشه، میتونه اینقدر خاص بشه؟!
اگه تمام مواردی که گفتم فراهم باشه، دفتر کار خوب هم که نباشه میتونه خاص باشه.
البته كه اگه مواردي كه گفتي فراهم باشه، ميزان اهميت مكان كم ميشه واقعا
ولي خب اين پست كلا راجع به فانتزي مكان خاصه…
برای من هر جا میتونه خاص باشه مهم اینه که سوم شخص مفرد خاص هم باشه. حالا میتونه این ملاقات هر جای این کره خاکی شکل بگیره فقط من باشم و او !!!
سلام
نکته ای که گفتی رو قبول دارم. گاهی صرفا خود دیدار اهمیت داره و اون دیدار هست که باعث میشه یه مکانی بعد از اون برای طرفین، خاص بشه
اما مطلبی که من نوشتم موضوعی متفاوت از اون چیزی هست که تو گفتی. من درست به بخشی توجه کردم که اتفاقا مکان اهمیت داره. وگرنه من هم مثل تو قبول دارم که بعضی از دیدارها فقط مهمه که اتفاق بیافته؛ ولاغیر…
چشم برادر مرتبط با موضوع مینویسیم .
فانتزی ها زیادن ، بارون داشته باشه دم آغل گوسفندا فانتزیش میکنم.
اما از شوخی گذشته من فرودگاه رو دوست دارم . قراره دوست دارم توی فرودگاه باشه اول پر از انتظار و دل دل کردن ها و بعد دیدن از راه دور و پشت شیشه .
🙂
موافقم باهات، فرودگاه خیلی جای خوبیه، حس متفاوتی داره
چه ایده خوبی بود.البته من چون کلا اهله هیجان وکارهای متفاوتم خیلی می تونم بلندبلند فکرکنم و یه عالمه خروجی ازذهنم خارج بشه.شایداول گزینه ام دیدار در یه رولرکستر توی یه شهربازی و ترجیحا دیزنی لندباشه ویا ملاقات در خط تولید یه کارخانه که برای هردونفرجذابیت داشته باشه شاید کارخانه شکلات سازی ویا کارخانه فراری!!ولی یه چیزه خیلی باحال تر تمرین یه رقصه دونفره به صورت مجزاست و شروع آشنایی بایه رقصه دونفره تویه مکان خیلی خاطره انگیز توی یکی از فستیوالهای رقص اسپانیا
یه چیز دیگه یادم رفت بگم چقدر خوبه که سبک نگارشت جدیدا رفته به سمتی که با مخاطبینت ارتباط بیشتری برقرارمیکنی.بابیان یک سوال درانتهای مطالبت اونهاروبه همفکری و ارایه نظر دعوت میکنی.این سبک نوشتنت رو خیلی دوس دارم.
مثل همیشه آرزوی بهترین هارو براتون دارم جناب عرفانیان
سلام
ممنون از تو. خوشحالم که ایده اش رو دوست داشتی
مطمئنم به تعداد آدمها میشه ده ها مکان خاص رو شناسایی کرد. جاهایی که تو گفتی هم جالبه. واقعا اگر طرفین دیدار به جایی مثل دیزنی لند علاقه مند باشن، میتونه دیدار هیجان انگیزی باشه.
ایده رقص هم خیلی ایده خوبیه. البته اجرا شدنش زمان بر هست و ممکنه خیلی سخت باشه جور کردنش، ولی خب! اگر بشه واقعا عالیه…
بابت تعریفت هم ممنون. البته سبک نگارشم فکر نکنم چندان عوض شده باشه، بلکه این موضوعات به نحوی هست که مشارکت مخاطبان رو میطلبه. شاید نشه برای سفرنامه ها این شکلی از مخاطبان سئوال مشخصی پرسید.
خیلی خیلی ممنون
نظر منو که یادته ؟! ولی یه نقطه خاص اونجا هست که اگر خواستی تجربش کنی بهت می گم بری ببینیش شاید هم دیده باشیش ☺
اگر اشتباه نکنم پلاس دووژ بود که واقعا جای زیباییه. به ویژه در شب مهتابی…
خاص ترین نقطه ای که اونجا به ذهن من میرسه، خونه ویکتور هوگو هست.
پلس دو ووژ مهتابی درسته ولی خانه ویکتور هوگو نچ !
چرا به من سلام نکردی؟
سلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پس بايد دوباره برم ببينم چيو از دست دادم… شما هم كه ظاهرا كمكي نميكني!
اینجا https://www.pavillondeslettres.com/uk/sister-hotel-pavillon-de-la-reine.php
پشت اون ستون کنار کتابخونه
ظاهرا کمک کردم ؟!
سلام
با خوندن این نوشته احساس کردم دارم فانتزی هام از زبون یکی دیگه میشنوم…
به نظر من این خیلی هیجان انگیز و نمادینه ک یه جای خاص یه جای متفاوت ملاقات کنه آدم ولی من معمولا مجذوب اتفاقای یهویی میشم دیدارهای بی برنامه و اون چیزی ک اون دیدار رو برای من خاص میکنه تفاوت های اون آدمه، میشه همون جای همیشگی رومتفاوت دید… (ممکنه یه جایی از یه دیدار به بعد برای آدم خاص شه )و ترجیح میدم یکی از طرفین اون جا رو مشخص کنه و به اون یکی اطلاع نده… یه جور هیجان خاص توی این موضوعه
وقتی قرار ب تصمیم گیری میشه ووقت دارم راجع ب این موضوع فکر کنم ذهن من بلاک میشه و از نا خودآگاه میاد بیرون 🙂 تصمیم های یهویی بهترین تصمیم ها هستن
سلام
به نظرم این فانتزی ها است که میتونه ما رو از تکرارها و روزمرگی ها دور کنه.
این نوع از دیدار که توضیح دادی هم میتونه باشه و اتفاقا بسیار هیجان انگیزه. فقط یه جورایی شبیه به سورپرایز میشه که کمی با موضوعی که من مطرح کردم فرق میکنه.
اتفاقات یهویی واقعا بهترین اتفاقاتی هستن که توی روزمرگی های زندگی میافتن، اما همون طور که میگی اینها یهویی هستن. یعنی قابل برنامه ریزی نیستن. من هدفم از طرح موضوع، این هست که بگم خوبه که ما برای اتفاقات برنامه ریزی شده مون، یه کمی چاشنی هیجان اضافه کنیم و با فانتزی های اینچنینی، جذاب تر و موندگارترش کنیم.
حالا اگر قرار به برنامه ریزی برای یک دیدار باشه (یعنی یهویی نباشه) چه پیشنهادهایی داری؟
سلام و سپاس
موضوع جالب و شادی مطرح کردید
اما ای کاش دوستان بالاتر که نظر گفتن ایده هایی ایرانی مثال می زدند که برای امثال من جذاب تر باشه و جاهایی که بقیه میشناسن بیشتر معرفی میشه .یه جور تقلب :Dاما این ایده شما بیشتر برای آخر کار است نه اول کار .اگه اول کار باشه خانمها به دلیل احساسی و فانتزی تر بودن فکر میکنن اخر کاره نه اول کار 😀
واییییی چه سریع ارسال شد مهلت ویرایش نداشتم
با معذرت جمله اول و آخر کار اشتباه است منظور از آن اول و آخر آشنایی یا دوستی بود
Merci
سلام
ممنون از لطف شما
با موضوعی که مطرح کردی موافقم. مثال های ایرانی میتونه قابل لمس تر و کاربردی تر باشه.
منظورت در همون کامنت اول هم مشخص بود. ویرایش نمیخواست. درسته که این ایده برای به نتیجه رسیدن یک رابطه (مثلا برای خواستگاری) خیلی جذابه، اما همین الان هم از این نوع اتفاق ها زیاد میافته. یعنی خیلی ها موقع خواستگاری (یا به قول شما آخر کار یا همون اول کار) در جاهای خاص حضور پیدا میکنن. اما من هدفم این هست که ساختار یک اتفاق دیگه رو بشکنیم. شاید کمتر کسی به خاص بودن مکان در اولین دیدارش فکر بکنه.
به هر صورت ممنونم
🙂 به جای شیرین بحث رسیدیم
اگر بخوام با شرایط فعلیم ک شیراز هستم اون مکان رو مشخص کنم… یقیننا یکی از گزینه هام مسجد نصیر الملکه پشت اون شیشه هایی ک هزار رنگه …
من دیدار توی سفر رو هم خیلی دوس دارم مثلا یه سفر یه روزه به سی سخت یاسوج 🙂
حتی فکرش هم بهم هیجان میده
و هیجان انگیز ترین جایی ک در تصوراتم میگنجه یک شهر بازی بزرگ و عالی مثل دیزنی لند قرار توی چرخ و فلک یا اون اسبای merry go round 🙂
عالیه :)…
به به! چه جايي رو گفتي؛ شيشه هاي رنگي نصير…
اميدوارم كه هم سي سخت و هم ديزني لند، زودتر از اون چيزي كه فكر ميكني برات اتفاق بيافته
مرسي كه نظراتت رو به اشتراك گذاشتي
سلام
اتفاقا من ملاقات تو کافه رو زیاد دوست ندارم، تو نور کمش احساس خفگی میکنم،
ولی فکر کنم…
اولین دیدار میتونه وسط اقیانوس رو عرشه یه کشتی لوکس باشه، میشه وسط یه جنگل بکر باشه، یا شاید روی یه پل معلق مثل پل رویال جورج 🙂
سلام
البته که سلیقهها متفاوت هست و البته که کافههای پر نور هم زیاد هست!
اقیانوس انتخاب خیلی خوبی هست. جنگل و پل هم همین طور. ممنون از انتخابهای بسیار خوبتون…