مادريد و فيتور ٢٠١٤

– از چهارشنبه دوم بهمن تا سه شنبه هشتم بهمن به مادريد سفر كردم تا در نمايشگاه فيتور ٢٠١٤ حضور پيدا كنم.

– از ابتداي سفر بسيار به نوشتن سفرنامه فكر كردم. اما نه فرصت پيش آمد و نه دلم به نوشتن مثل هميشه راضي شد. حتي وقتي در يكي از پروازهاي برگشت مسير اسپانيا به ايران نشستم، شروع كردم كه سفرنامه بنويسم؛ حس ام بيشتر به نوشتن يك دل نوشته (شعر) هدايتم كرد تا يك سفرنامه! و يك سه گانه اي را نوشتم كه حاصل حس قوي اي بود كه در لحظه به سراغم آمد! سه گانه اي كه داستاني عجيب دارد و شايد حتي سرنوشت من را عوض كند!

نمایی از ورودی جنوبی نمایشگاه بین المللی مادرید (عکس: مسیح شریف)

.
– دليل اصلي سفرم حضور در رويداد Investur بود كه به موضوع سرمايه گذاري در فرصتهاي گردشگري مربوط ميشد. تجربه بسيار خوبي بود. 56 کشور آفریقایی در یک رویداد یک روزه فرصت های سرمایه گذاری خود را در معرض دید سرمایه گذاران اروپایی و به ویژه اسپانیایی قرار دادند و رودررو با هم به صحبت نشستند.

نمایی از جلسات B2B نشست اینوستور

.
– روزهايي را كه در مادريد بودم به قدري درگير بودم كه هيچ وقت آزادي نداشتم. روزها را كامل در نمايشگاه بودم و بعد از نمايشگاه را اغلب در قرارها و ديدارهاي كاري. شب كه به هتل ميرسيدم، بيهوش ميشدم!

برنامه ای برای معرفی ایران در حاشیه فیتور به ابتکار آژانس آیتو

.
– يكي از شبها بعد از نمايشگاه، به اتفاق ساير ايرانيان حاضر در اسپانيا به ضيافت شام سفارت ايران رفتيم كه با حضور رييس وقت! سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري و معاون گردشگري اين سازمان برگزار شد.

رییس وقت و معاون سازمان در سفارت ایران در مادرید

.
– امسال به درك تازه اي از نمايشگاه فيتور رسيدم. اتفاقاتي در اين نمايشگاه و حاشيه آن به وقوع مي پيوندد كه هر كدام از آنها يك كلاس درس و يك نمونه آموزشي بي نظير براي ما است. حتما يادداشتي را در اين باره خواهم نوشت.

کارناوالی از ایالت آندالوسیا در روزهای پایانی نمایشگاه

.

جذب مخاطب برای غرفه از طریق رقصیدن در راهرو

.

موج سواری در غرفه پرتغال در وسط سالن!

.

دکور زیبایی که واقعا جذاب بود

.

درخت آرزوهای شرکت کنندگان در غرفه تایلند

.

سندی برای استعمال دخانیات در قرون گذشته دور!

.

کنترل ورود به نمایشگاه بدون نیروی انسانی

.

اجرای موسیقی در سالن های مختلف توسط ایالت ها و کشورهای مختلف

.

احترام به بازدید کننده به جهت وجود ریل های تند رو در مسیر بین سالنها

.

و مجالی برای استراحت در هیاهوی سالن های شلوغ و پر ازدحام

.

– یک ایده بسیار جذاب و خلاقانه، من را در نمایشگاه تحت تاثیر قرار داد. غرفه اسپانیا هیچ بروشور و کاتالوگی را ارائه نمی کرد. آنها در یک حرکت بسیار زیبا، از QR استفاده کرده بودند و به جای هرگونه کاغذ و یا اقلام چاپی، صرفا تصویر QR صفحات وبسایت گردشگری مقاصد مختلف اسپانیا را بر روی میز چاپ کرده بودند. تنها کافی بود کد QR را با نرم افزارهای موبایل بخوانی و مستقیم بروشور آنلاین را ببینی؛ بجای بروشورهای کاغذی که اغلب سرانجامشان در سطل زباله است…

میز خلاقانه QR اسپانیا

.
– سفر من به مادريد، درست روز قبل از نمايشگاه قطعي شد. اما اتفاق خوب اين بود كه همزمان دو نفر از دوستان بسيار خوب من و فعالان گردشگري ايران نيز همزمان در مادريد بودند و اين فرصت بسيار خوبي را براي گپ و گفت هايي با محوريت گردشگري ايجاد كرد. مسيح شريف و سعيد فكري همراهان من در بعضي از روزهاي اين سفر بودند.

مسیح شریف و دغدغه مسئولانه اش برای “صدای مگص”

.

یک سعید فکری و یک نمایشگاه فیتور!

.

من و غرفه ژاپن، کشوری که باید خیلی زود به آن سفر کنم

.
– عكسهايي را انتخاب كرده بودم كه يك گزارش تصويري مفصل از نمايشگاه را در اينجا ارائه كنم. اما وقتي گزارش تصويري “صداي مگص” را ديدم (كه تعداد زيادي از عكسهاي آن را خودم گرفته ام و مسيح در كنار عکسهای چند نفر دیگر از دوستان، يك آلبوم كامل تصويري درست كرده) فكر كردم كه چرا دوباره كاري؟ لطفا براي ديدن گزارش تصويري نمايشگاه به صفحه صداي مگص برويد. من در اینجا تنها چند عکس از غرفه ایران قرار می دهم.

نمای جنوبی غرفه ایران

.

نمای شمالی و شرقی غرفه

.

عکس یادگاری بازدید کنندگان با نام ایران

.

تصاویری که در غرفه استفاده شده بود، بسیار خوب بود

.

اجرای موسیقی در غرفه ایران (عکس: مسیح شریف)

.

استقبال بازدیدکنندگان از موسیقی ایرانی

.

چند نفر از فعالان دولتی و بخش خصوصی گردشگری در غرفه ایران

.

و اما…
پراكندگي و بي نظمي در به روزرساني مطالب اين وبلاگ دليل دارد و از سر سهل انگاري نيست. حرف، دغدغه، فكر، انگيزه، گزارش، سفرنامه، عكس و… براي نوشتن و منتشر كردن بسيار زياد دارم. اما هفته هاي زيادي است كه به روشي نو فكر ميكنم. نه اينكه مثل هميشه نوشتنم كهنه شده باشد؛ نه! اما مطمئنم مي توان به راه هاي بهتري رسيد. دارم تلاش ميكنم؛ ايده هايي دارم، ولي كم است! اما در آينده اي نه چندان دور ميدانم كه حرفي نو خواهم داشت…

.

سه گانه
قديمترها شعر زياد ميگفتم. وبلاگي داشتم كه در آن شعرهايم را مينوشتم و دوستاني داشتم كه همه از شعر رسيده بودند. اما سالها بود كه شعر نگفته بودم و حتي فكر ميكردم كه ديگر هيچ وقت نگويم.
اما در اين سه هفته اخير اتفاقاتي خاص مثل قطعات يك پازل در كنار هم جمع شدند و به وقوع پيوستند.
شعري كه در آسمان (ارتفاع ١٠ هزار متري زمين) نوشتم، نه تنها طلسم چند ساله را شكست، بلكه به نظرم نقشي مهم در آينده “من” ايفا خواهد كرد! آنقدر كه شايد دنياي امروز من را كاملا عوض كند. داستان اين سه گانه را به زودي خواهم گفت…