اروپا

صبح شنبه يه حس ديگه اي داشت. ٥ روز بود كه با استرس و برنامه هاي از پيش تعيين شده بيدار ميشدم. اما امروز وقتم آزاد بود. تنها روزي كه توي پاريس وقتم آزاد بود. فردا هم كه باز پرواز بعدي برقرار بود. بيدار كه شدم، مطلب نيمه تمام ديشب رو تموم كردم و چندتا كار اينترنتي كه داشتم رو انجام دادم...

فكر كنم نصف روز تا يك روز از نوشتن آنلاين سفرنامه عقب بيافتم. وقتم محدوده و داره تموم ميشه و دوست دارم چند جا رو ببينم. اما خبر خوب اينه كه ديروز تونستم عكساي خوبي بگيرم و الان حالم خيلي خوبه! سعي ميكنم تا شب مطلب ديروز رو بذارم رو سايت.

جمعه آخرین روز تابستان 91، آخرین روز هفته ما ایرانیها، آخرين روز كاري هفته اروپاييها و آخرين روز نمايشگاه بود. نمايشگاه هم ساعت كارش كمتر بود. صبح بيدار شدم و بعد از كمي رسيدگي به كاراي شخصي، رفتم براي تموم كردن برنامه هايي كه از قبل تنظيم كرده بودم. بعد از برگزاري اونها، تقريبا ميتونم...

اگر بخوام خيلي مختصر از آنچه كه تو ی ٣ روز گذشته اتفاق افتاد بگم، اينه كه: صبح روز سه شنبه رفتم نمايشگاه و تا ساعت ١٩ با چندين سازمان و وزارت گردشگري از كشورهاي مختلف مذاكره كردم. خيلي مذاكرات خوبي بود، مخصوصا با برزيل و مالديو. خيلي اميدوارم كه بيان براي حضور در نمايشگاه تهران. بعد از...

امروز پنجشنبه بیستم سپتامبر 2012 سومین روزی است که من در پاریس هستم و انصاف بیشتر از اونی که فکر میکردم درگیر نمایشگاه و البته بی هتلی بودم. هرشب اونقدر خسته و دیروقت میرسیدم که بی اینکه بخوام تلاشی بکنم برای نوشتن سفرنامه از خستگی بیهوش میشدم. بجز دیشب که حدود 2 ساعت وقت پیدا کردم که یه...

بدترين اتفاقي كه براي يك مسافر پاريس ميافته چي ميتونه باشه؟ البته شايد نظر بعضيها اين باشه كه اون چيزي كه من ازش صحبت ميكنم، نميتونه بدترين اتفاق باشه، اما اگر از نگاه كسي كه عكاسي كردن براش يكي از بزرگترين لذتهاست نگاه كنيم، اون اتفاق بد ميتونه اين باشه كه دوربين عكاسي رو قبل از سفر تو...