• Menu
  • Menu

عبور

1666

لندن آتش گرفته و در حال سوختن است. آمار خانه هایی که در آتش سوزی از بین رفته است، به بالای 13000 خانه رسیده است. برج های کلیساها شبیه به دودکش کارخانه هایی شده است که محصول شان فقط دود است و شهر را غباری از سیاهی و دود غلیظ فرا گرفته است. کسی نمی تواند درست تخمین بزند که چند نفر در این  فاجعه عظیم جان سپرده اند. هرچه که هست، دیگر نمی توان از وجود چیزی به نام لندن بر روی گستره اروپا نام برد.

1936

بارسلونا غرق در جنگ و کشتار است. نه تنها رویای برگزاری المپیک در این شهر به باد رفته است، بلکه پروژه ساخت بلندترین کلیسای جهان نیز حدود 10 سال پس از مرگ معمارش، متوقف شده است. دیوارهای شهر آسیب دیده اند و حال و روز هیچ کس در این شهر خوب نیست. کار به جایی رسیده است که از حیوانات به عنوان سپر جنگی در تیراندازی ها استفاده می شود.

1944

پاریس غرق در سکوت است. پاریسی های متعصب همه با خشم و نفرت در دو طرف شانزه لیزه ایستاده اند. سربازان ارتش آلمان سرافرازانه در مقابل چشمان خیس فرانسویان رژه می روند. چیزی از فر و شکوه خاندان سلطنتی فرانسه و یا اثری از انقلاب های مکرر آنها باقی نمانده است. هرچه که هست، تلخی و سختی و اندوه است. بغض در گلوی مردم فرو نشسته و امکان فریاد زدن آن وجود ندارد!

1988

برلین دیگر نفس ندارد. چطور توانسته اند ناگهان دیواری را به صورت شبانه در وسط شهر بکشند و زندگی خانواده هایی که در دو سوی این دیوار مانده اند را برای همیشه از هم جدا کنند! فرزندانی هستند که از سال 1961 تا کنون (یعنی 27 سال) پدر و مادرشان را ندیده اند و اصلا نمی دانند که آیا هرگز آنها را خواهند دید یا نه! هیچ کس حق اعتراض ندارد. جامعه ای محبوس در سکوتی کامل، یک زندگی تلخ را می گذرانند.

2020 – 1

ایران خسته است. روزها و ماه هایی که می گذرند، هر کدام به اندازه توانشان به صورت این بانوی کهنسال سیلی می زنند. چیزی که از چهره غمگینش دیده می شود، گونه ای سرخ است که قطرات اشک بر روی آن می غلطد. در این اوضاع و احوال هر کس به صرافت انجام کاری افتاده است. بعضی ها عزم رفتن کرده اند و ایران را ترک کرده اند. آنهایی که نرفته اند، هر یک راهی را در پیش گرفته اند. یکی تمام و کمال ناامید، به کنج عزلت خزیده است! دیگری امید برای آینده را بسیار اندک می بیند و برای همین همه تلاشش را صرف آن کرده تا از آشفته بازار فعلی منفعتی را برای خودش ایجاد کند. آن یکی چوب حراج به زیورآلات این بانوی صبور زده و دارد جواهراتش را در بازارهای لندن و پاریس و بارسلون و برلین به حراج می گذارد!

2020 – 2

همه چیز در لندن و بارسلون و پاریس و برلین خوب به نظر می رسد. وقتی در این شهرها قدم می زنیم، اگر کسی نباشد که از آنچه در حافظه تاریخی این شهرها وجود دارد به ما بگوید، سخت است حال مردمان شان را در آن سالهای سخت تصور کنیم. حال مردمانی که در همه این سختی ها ماندند و تحمل کردند و دست در دست هم گذاشتند تا فرزندان شان نتیجه تلاش هایشان را دریافت کنند.

2020 – 3

زندگی جریان دارد. بعضی ها تمام قد ایستاده اند و به شدت مشغول ساختن دوباره ایران اند. درست شبیه به آنهایی که در آتش سوزی لندن، در جنگ بارسلونا، در اشغال پاریس و در حبس دیوار برلین در شهرهایشان ماندند و به زندگی در جایی دیگر – مثل ایران در آن زمان ها – فکر نکردند. شاید اگر به انتخاب بود، هیچ یک از ساکنین این شهرها تمایل به حضور در آن جغرافیا نداشتند. اما انتخاب زندگی برای شان (برای مان) چنین است. مهم انتخاب راه زندگی است.

2100

همه ساکنین سال 2020 ایران درگذشته اند. همانگونه که از ساکنان نجات یافته از آتش سوزی لندن، از مردمان نجات یافته از جنگ در بارسلونا، از مردمان از اسارت رها شده در پاریس و از خانواده های رها شده از زندان برلین، هیچ کس زنده نماند. همه چیز خوب به نظر می رسد. هرچند که گوشه ای دیگر از دنیا اما حال مردمانش خوب نیست.

پی‌نوشت:

این مطلب به عنوان سرمقاله مدیرمسئول در شماره پنجم مجله طراحان ایده به چاپ رسیده است.

بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات